آرامش با یاد خدا
خداوند بی‌نهایت است و لامكان و بی زمان  اما به قدر فهم تو كوچك می‌شود و به قدر نیاز تو فرود می‌آید، 
لینک دوستان

یادگیری اصول دعوا کردن


به مرور از دعواهای گذشته خود درس بگیرید تا بدانید چه نوعی از گفتارها و رفتارهایتان موجب دعوا می شود تا در برخوردهای بعدی آن را لحاظ کنید.

دعوا کردن

وقتی دعوا می کنیم کاملا جدی هستیم و هدف خاصی مثل اثبات درستی رای خودمان ، یا جلب توجه طرف مقابل به چیزی را ،دنبال می کنیم لذا توجه کردن به امر مدیریت در چنین شرایطی، چندان منطقی تلقی نمی شود بلکه به نظر می آید مدیریت دعوا تنها یک شعار کلیشه ای و غیر عملی است ،زیرا مدیریت، احتیاج به قدرت کنترل و تسلط بر اوضاع دارد که در دعوا موجود نیست اما در واقعیت،مدیریت دعوا کاملا کاربردی است و در دعواهای ما بدون آنکه به آن توجهی آگاهانه داشته باشیم اتفاق می افتد. همه ی ما مدیریت دعوا را تا حدودی بلدیم و از آن استفاده می کنیم در غیر این صورت ،یک دعوای ساده هم یک فاجعه می آفرید.همانوقتی که در استفاده از واژه ها احتیاط می کنیم تا واژه ای به کار نبریم که بعدا از آن، بر علیه ما استفاده شود و یا بیش از حدی که مورد نظر است به طرف مقابل فشار بیاورد...،در حال مدیریت دعوا هستیم.

اما این مدیریت اغلب ضعیف و ناشیانه است .می توانیم با به دست آوردن آگاهی های بیشتر این مدیریت را ارتقاء کیفی دهیم.

شاید فکر کنید بهتر بود پیشنهاد می دادیم که اصلا دعوا نکنید و انرژی کلاممان  را حول محوری خرج می کردیم که راههای پیشگیری از دعوا را ارائه دهد.

البته این کار را هم کرده ایم و در مقالات قبل به طرح این گونه مسائل پرداخته ایم .اما در این مقاله با نگاهی واقع بینانه به روابط همسران، قصد داریم با ارائه ی راهکارهایی به جهت رسیدن به مهارت مدیریت دعوا، از خطرات ناشی از دعواهای خانوادگی بکاهیم.این،درست مثل این است که بگوییم تا قبل از آنکه بتوانید به طور کامل خطر زلزله را مهار کنید ،فعلا راههای امداد و نجات در حین زلزله را بیاموزید و به کار بندید.

به مرور از دعواهای گذشته خود درس بگیرید تا بدانید چه نوعی از گفتارها و رفتارهایتان موجب دعوا می شود تا در برخوردهای بعدی آن را لحاظ کنید.

 

مهارت تغییر و تبدیل احساسات

در خیال خودتان با همسرتان دعوا کنید وقتی خیلی خشمگین شدید و قدرت کنترل اعصابتان را از دست دادید به یکباره این افکار را رها کنید و از آن فضا خارج شوید بلکه اگر می توانید احساس دوست داشتن وی را درخودتان زنده و فعال کنید یعنی یاد بگیرید چگونه از یک احساس خشم آلود قوی به سرعت به یک احساس عاطفی آرام منتقل شوید. کسی که می تواند در حین خشم محبت هم از خود نشان دهد به مدیریت دعوا رسیده است.

آیا زمانی که با همسرتان دعوا می کنید و همان وقت کودکتان از شما چیزی می خواهد می توانید با او با مهربانی سخن بگویید یا با همان لحن دعوا پاسخ او را هم می دهید؟ اگر می توانید در همان لحظه ی عصبانیت ،با فرزندتان مهربانانه رفتار کنید و حوصله به خرج دهید می توانید در حین دعوا هم کنترل و مدیریت خوبی روی رفتارتان با طرف مقابل دعوا داشته باشید.در این صورت فضای دعوا بر شما مسلط نیست بلکه شما بر اوضاع مسلطید.لذا احتمال پیش آمد رفتارهای غیر منطقی و احیانا شرم آور از طرف شما بسیار کم می شود.

دعوا نشان دهنده ی عدم علاقه نیست .تنها نشاندهنده عدم تسلط و کنترل فرد بر رفتارش در حین خشم ،و یا نشانه ی عدم مهارت افراد در داشتن گفتگوهای موثر است

به هر حال مهارت داشتن ،در تغییر احساس بد به احساس خوب و تبدیل فضای مسموم به فضای سالم، قدرت زیادی در کنترل و مدیریت دعوا در فرد به وجود می آورد اما هنوز مهارتها و آگاهیهای دیگری نیز برای رسیدن به نقطه ی موفقیت وجود دارد که با کسب آنها بهتر می شود دعوا را کنترل نمود.

ریشه های دعوا

برای یادگیری مدیریت دعوا خوب است ریشه های دعوا را بشناسیم. دعوا بین همسران سالمند بیشتر ناشی از عادت و احساسات منفی ثبات یافته است که کمتر امید رفع آنها وجود دارد اما بین همسران جوان بیشتر مربوط به عدم مهارت آنها در ارتباط برقرار کردن و تفهیم مقصود خود و یا فهم مقصود همسرشان است و به جز آن، نشانه ی پایین بودن میزان تحمل افراد است . حتی بین خوش بخت ترین زوجین هم دعوا اتفاق می افتد. دعوا نشان دهنده ی عدم علاقه نیست. تنها نشان دهنده عدم تسلط و کنترل فرد بر رفتارش در حین خشم ،و یا نشانه ی عدم مهارت افراد در داشتن گفتگوهای موثر است.

قلب زخمی

فرض کنیم با میل شدیدی می خواهید همسرتان را به انجام کاری ترغیب کنید. لذا به خاطر اهمیت زیادی که موضوع مورد نظر برایتان دارد طوری آمرانه صحبت می کنید که به جای آنکه دقت وی ،معطوف خواسته ی شما شود ،عطف لحن و حالت بیانتان می شود.در چنین حالتی به محض آنکه دعوا استارت خورد ،حداقل کاری که می توانید بکنید این است که به آن لحن آمرانه خاتمه دهید.

اگر ریشه ی دعوا مربوط به کم تحمل بودن یکی از طرفین باشد بهترین راه مدیریت بر دعوا تقویت تحمل و مقاومت فرد است. مثلا وقتی همسرتان خبر بدی مثل یک ضرر مالی را به شما می دهد،آن چیزی که باعث دعوای شما می شود عدم میل شما به پذیرش واقعیت است. و الا وقتی سر فرصت به تحلیل ماجرا می پردازید بی تقصیر بودن همسرتان را در بروز مشکل درک می کنید و متوجه غیر منطقی بودن دعوا می شوید .در چنین حالاتی برای آنکه در حین دعوا بتوانید خودتان را کنترل کنید توجه داشته باشید که علت دعوا ،کم بودن میزان تحمل و پذیرش شماست نه اشتباهات همسرتان.با تقویت تحمل و ظرفیت روحی خود می توان به مدیریت رفتاری بهتری در حین خشم رسید.

 

 

انسیه نوش آبادی

بخش خانواده ایرانی تبیان



موضوعات مرتبط: ازدواج و خانواده، (روان شناسی)، مدیریت
[ سه شنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۰ ] [ 9:7 ] [ محسن ]
 

مدیریت بر خود …  

رئیس یکی از شرکت های مهم و بزرگ ، برای استخدام مدیر در مجموعه خود از تمام کسانیکه اعلام آمادگی برای استخدام کرده بودند و واجد شرایط بوده اند. برای صرف نهار در یک رستوران سرو سرویس ، دعوت کرد .

بعد از پایان وقت غذا ، یکی از متقاضیان را به عنوان مدیر معرفی کرد . وقتی از او دلیل را جویا شدند ، گفت سایر افراد نمیدانستند واقعا چه چیزی را دوست دارند و بسیاری از غذا ها دست نخورده در ظرفشان باقی مانده بودد ، اندازه معده و اشتهای خود را نمیدانستند ، و یا مقدار کمی غذا میکشیدند و چند بار مجدد برمیگشتند و … که نشان از عدم شناخت و مدیریت بر خود بوده را اشاره میکردند . در حالیکه شخص منتخب ، به اندازه و با توجه به ذائقه و سلیقه شخصی و به اندازه درست و مناسب غذا کشیده بوده !

 

هر چقدر توان مدیریت بر جسم و بدن و ذهن و عواطف خود را داشته باشیم ، به همان اندازه هم توان مدیریت محیط پیرامون و اشخاص مختلف را خواهیم داشت .

البته توجه داشته باشیم که فردی که از بیرون نظاره گر رفتار دیگری است ، مطمیناً نمیتواند قضاوت صحیحی از نیت عملکرد و رفتار وی داشته باشد . معیار مدیریت شخص بر خودش ، بر اساس شرایط محیطی و محاطی خود فرد تعریف میشود نه استاندارد های بیرونی .

 

 

در مثالی دیگر ، مدیر عامل یک مجموعه بزرگ از متقاضیان مدیریت بخش های میانی سازمانش، خواست تا کلمه مدیریت را در بزرگترین کادری که میتوانند روی برگه کاغذ بکشند، بنویسند. اغلب افراد حروف اول را بزرگ و واضح نوشتند ولی توجهی به اندازه کل کادر نداشته و حروف پایانی درهم و ریز نوشته میشد.

 

 

 

مسلماً فردی در این آزمون موفق شد که در عین توجه به درشت نوشتن حروف ، اندازه کلی کادر را هم در نظر گرفته بود.

 

مدیر و رئیس هر مجموعه ، میبایستی در عین توجه به جزئیات ، کلیت مجموعه را هم در نظر داشته باشد  و با دید جزءی به کل، و دید کلی به جزئیات موجود در مجموعه اش بپردازد.

 


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ چهارشنبه نهم آذر ۱۳۹۰ ] [ 15:24 ] [ محسن ]
 

 

بررسي ميزان اثربخشي جلسات اداري

 

 

در دنياي امروز بخشي از زندگي و ساعات گرانبهاي عمر همه ما در جلسات سپري مي‌شود. برگزاري جلسات جزء جدائي ناپذير دنياي سازماني ما است. برگزاري اين گونه جلسات با هزينه‌هاي سنگين همراه هستند كه مهمترين بخش اين هزينه‌ها، وقت گرانبهاي مديران و اعضاي شركت كننده در جلسات است. اگر چه گاهي در نظام اداري ما برگزاري تعداد جلسات به عنوان يكي از شاخص‌هاي موفقيت در ارزيابي عملكرد تبيين شده است، ولي از نظر اصولي تا حد امكان از تشكيل جلسات بايد خودداري گردد و سعي گردد مسائل از راه‌هاي كم هزينه‌تري حل و فصل شود. بر پايي يك جلسه هم مي‌تواند به ياري مديران بشتابد و راهگشا باشد و هم مي‌تواند بهترين ساعات كاري آنها را هدر دهد. اصولاً جلسه به چه منظوري برگزار مي شود؟ پاسخ بايد گويا و هدفمند باشد.اگر در فكر تشكيل جلسه‌اي هستيد،اول از خودتان بپرسيد :

1- آيا مقصود روشن و مهمي براي تشكيل جلسه وجود دارد؟ (هيچ وقت به دليل اينكه چون هر صبح شنبه جلسه داشته‌ايد يا اگر موردي براي بحث نداريد جلسه تشكيل ندهيد)./p>

2- جلسه شما ممكن است براي كداميك از منظورهاي زير تشكيل شود ؟

اشتراك تجربه كسب اطلاعات از ديگران دادن اطلاعات به ساير افراد آموزش تحرك ذهني براي نظريه‌هاي جديد حل مشكلات ارزيابي پيشنهادات تصميم‌گيري طرح شكايات پند گرفتن به ديگران پند دادن بالا بردن روحيه گروه تعيين هدف / تاريخ اتمام كار مشورت براي نحوه استفاده از سود حاصله ساير موارد (ذكر كنيد)

3- آيا مي‌دانم كداميك از منظورهاي فوق از همه مهمتر است؟

در موارد ذيل جلسه تشكيل ندهيد :

-         اگر نمي‌دانيد از نظرات ديگران چه مي‌خواهيد

-         مطلب بخصوصي براي گفتگو نداريد

-         به نظرات ديگران احتياجي نداريد

-         ازجلسه به عنوان جايگزين كار استفاده شود

-         اگر كاري كه مي‌خواهيد انجام دهيدقبلا تصميم خود را گرفته‌ايد

-         اگر دخالت ديگران برنامه شما را پيچيده‌تر كند

-         براي تصديق كوركورانه نباشد

    درهريك ازمواردفوق بهترين راه حل براي شما همان لغو جلسه است، زيرا انجام ندادن بسياري از فعاليت‌هايي كه انجام مي‌دهيد خود نوعي بهره وري است.

در موارد ذيل برگزاري جلسات توصيه مي‌شود :

-         مي‌خواهيد اطلاعاتي را در اختيار عده زيادي قرار دهيد،

-         به آراي ديگران در مورد ايده خود نيازمنديد،

-         به موافقت يكپارچه اعضاء احتياج داريد،

-         اگر در رابطه با ايده‌اي مي‌خواهيد به اعضاء انگيزه و نيرو بدهيد.

برگزاري جلسات در نظام اداري اجتناب‌ناپذير است اما چه كنيم كه كمتر جلسه برگزار شده و جلسات تشكيل شده نيز در زمان كم و اثربخش باشد .

اداره جلسه :

     از برگزاري جلسات در سازمانها زياد انتقاد مي‌شود.جلسات متعددي تشكيل مي‌شود كه باعث اتلاف وقت با ارزش مي‌شود و با در نظر گرفتن حقوق افراد شركت كننده در آنها ،گران تمام مي‌شود. جلسه فرصت زيادي براي افرادپرحرف  ايجاد مي‌كند. جلسه باعث كند شدن سرعت تصميم‌گيري و كم شدن شهامت افراد براي توكل و تهور مي‌شود. در آنها روي چيزهاي پيش پا افتاده بحث مي‌شود و موارد حقيقي ناديده گرفته مي‌شود و غيره.

     در عين حال بسياري از كارهاي سازمان نمي‌تواند بدون طرح در جلسات انجام شود. جلسات ما را قادر به همفكري و كسب اطلاعات از يكديگر مي‌كنند. جلسه مي‌تواند اطمينان دهد افرادي كه نقطه نظرات مخالفي دارند از طرح آنها در جمع احساس رضايت مي‌كنند. آنها مي‌توانند منتج به ساخته شدن گروهها و هماهنگ شدن بهتر فعاليتها شوند. آنها مي‌توانند نظرات و راه‌حل‌هاي بهتري نسبت به راه‌حل‌هاي افراد وقتي به طور جداگانه كار مي‌كنند ارائه دهند و غيره.

     دلايل زيادي براي بي‌فايده شدن جلسات وجود دارد. براي مثال ممكن است تشكيل جلسه لازم نباشد يا در وقت مناسبي تشكيل نشود يا كنترل ضعيفي داشته باشد. اما واقعيت اصلي اين است كه جلسات اجتناب‌ناپذيرند. پس چگونه مي‌توانيم بدون گرفتار شدن در دام، تمام فوايد را درو كنيم. پاسخ اين است كه بايد جلسات را خوب ترتيب دهيم، اعم از اينكه رئيس جلسه يا فقط شركت كننده آن هستيم. بايد به چهار جنبه اصلي جلسات توجه كنيم :

1.       ارزيابي جلسه

2.       تشكيل جلسه

3.       رياست بر جلسه

4.       شركت در جلسه

     به همين منظور آسيب‌شناسي از چگونگي برگزاري جلسات، مديريت جلسات و اقدامات بعد از برگزاري جلسات لازم و ضروري است و بايد به دنبال يافتن پاسخ سئوالات ذيل باشيم

1.       آيا جلساتي كه برگزار مي‌شوند ضرورت دارند ؟

2.       آيا جلسات بر اساس اهداف مشخص تشكيل مي‌شوند ؟

3.       آيا زمان شروع و پايان جلسات در دعوت نامه‌ها قيد مي‌شوند ؟

4.       آيا زمان برگزاري جلسات مناسب است ؟

5.       آيا زمان مشخص بر هر يك از دستورات كار جلسات مشخص مي‌شود ؟

6.       آيا مستندات لازم و انتظارات به مدعوين اطلاع‌رساني مي‌شود ؟

7.       آيا دستور كار جلسات بر اساس اهميت تنظيم مي‌شوند ؟

8.       مدت زمان ارسال دعوت به جلسات چند روز است ؟

9.       فاصله زماني بين ارسال و دريافت صورت‌جلسات توسط مدعوين چقدر است ؟

10.   آيا جلسات در زمان مشخص شده برگزار مي‌شوند ؟

11.   آيا جلسات در زمان مقرر به اتمام مي‌رسند ؟

12.   آيا همه دستور كارها بررسي مي‌شوند ؟

13.   ميزان تأخير در شروع جلسات چقدر است ؟

14.   چند درصد شركت كنندگان خودشان شخصاً شركت نكرده‌اند ؟

15.   آيا جلسات بر اساس دستورالعمل‌ها پيش مي‌روند ؟

16.   ميزان مشاركت اعضاء چقدر است ؟

17.   چقدر وقت جلسه رارئيس جلسه مي‌گيرد ؟

18.   چقدر وقت جلسه رادبير جلسه مي‌گيرد ؟

19.   فاصله زماني براي ارسال صورت جلسات چقدر است ؟

20.   ميزان رضايت اعضاء جلسه چقدر است ؟

221.   چرا تعدادي از اعضاء به صورت فعالانه در دستور كار جلسات مشاركت نمي‌كنند ؟


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ پنجشنبه پنجم آبان ۱۳۹۰ ] [ 18:48 ] [ محسن ]
 

سطوح مختلف مدیریت

مدیریت یکی از جنبه های بسیار مهم در زندگی اقتصادی است و با کسانی سر و کار دارد که درگیر مدیریت کردن سرمایه گذاری ها و تشکیلات اقتصادی هستند. هر کجا که برای برآورده کردن نیازها، به تلاش انسانی نیاز باشد، مدیریت لازم است. مدیریت فعالیت های انسان را با استفاده هماهنگ و متعادل از منابع تنظیم و تعدیل می کند.
چه این تشکیلات یا سرمایه گذاری اقتصادی به شکل یک خانواده مدیریت شود، چه به شکل یک کلوپ یا بنگاه، شرکت یا موسسه بازرگانی و اقتصادی، ویژگی های تجاری و کاری مدیریت یکسان است. قدرت ها و مقام های رده بالاتر مثل مدیرعاملان، روسای تشکیلات که در تصمیم گیری ها نقش دارند، اهداف این سرمایه گذاری و تجارت را تعیین می کنند. درواقع، اهداف تعیین شده و برحسب سطح و مقام پرسنل در شرکت به آنها عرضه می شود. شرکت کارمندانی از سطح پایین تا سطح بالا دارد. علم و تجربه در تعیین این سیاست ها در شرکت نقش مهمی دارد.
تعداد سطوح مدیریت در یک شرکت خاص بستگی به اندازه و بزرگی آن شرکت، ارزش بازار، و ذات تولید برحسب کیفیت و همچنین کمیت دارد. یک شرکت بزرگ به سطوح مدیریتی مختلف نیاز دارد که مسئولیت انگیزه دادن به همه کارکنان، منظم کردن آنها برای انجام وظائف خود در مدت تعیین شده و ایجاد درک متقابل میان کارکنان در سطح مختلف شرکت را برعهده دارد. برای انجام آن، این درک میان کارکنان، باید برای سطوح مختلف شرکت برنامه ریزی صحیح انجام شود، و این برنامه باید توانایی عنوان کردن ذات و طبیعت کار آنها و اهداف شرکت را داشته باشد. برای مثال، اگر یک شرکت محصولات مختلفی را در حجم بالا تولید می کند، نیاز به سطوح و لایه های مختلف مدیریت در شرکت است که در ایجاد رابطه بهتر میان اعضای سازمان بسیار موثر است.
مدیریت باید دیدگاهی روشن و واضح از طبیعت و ذات کار در آن سطح خاص و کلیه اهدافی که باید میسر شود، ارائه دهد. اما برای دست یافتن به کارایی بیشتر و تولید و بازدهی ماکسیمم، سطوح مختلف شرکت باید در حد مینیمم نگه داشته شوند. اگر شرکت سطوح زیادی داشته باشد، هزینه ای که صرف برنامه ریزی می شود افزایش یافته و منابع مورد نیاز نیز بیشتر می شود که بر روی درصد سود از فروش خالص یا همان حاشیه سود شرکت تاثیر بسزایی خواهد داشت. همچنین ممکن است مشکلاتی را در شبکه ارتباطی بین پرسنل مختلف در سطوح مختلف ایجاد کند که کنترل و تعدیل آن کاری بسیار دشوار است.
فقدان ارتباط نارضایتی، شکوه و شکایت، تخریب روحیه را میان کارکنان شرکت به همراه خواهد داشت. از اینرو، می توان با همزمان کردن تلاش های کارکنان از نقطه شروع، هماهنکی بین آنها را بیشتر کرد. این قدرت و فشار مدیریت سات که همه کارکنان شرکت را متصل به هم نگه می دارد. هماهنگی روندی است که در آن فرد اطمینان می یابد که هر سطح از شرکت مطابق قانون های خاص آن سطح، کاملاً منظم کار می کند. این هماهنگی باید برحسب برنامه ریزی های انجام شده، توالی سیستماتیک داشته باشد.

طبق گفته متخصصین، مدیریت ۳ سطح مختلف دارد:

۱. مدیریت سطح بالا که از هیئت مدیران، مدیر عاملان، یا اعضای هیئت اجرایی تشکیل شده است.
۲. مدیریت سطح متوسط که از مدیرانی مثل مدیر کارکنان، تولید، فروش، بازاریابی، منابع، مالی و غیره تشکیل شده است.
۳. مدیریت سطح پایین یا مدیران سطح عملیاتی که از سرکارگر، ناظر، کارگران روزمزد و غیره تشکیل شده اند.

مدیران رده بالا:
مدیران سطح بالا به افرادی اطلاق می شود که جزء مقام های اصلی و اساسی شرکت هستند مثل هیئت مدیران، مدیرکل و سایر اعضای اصلی که مسئول عملکردهای سیستماتیک شرکت هستند. مدیرات سطح بالا به طور مستقیم کار اجرا نمی کنند. به طور کل برای یک شرکت بزرگ، عملکردها و مسئولیت های عمده و مهم را فرد نمی تواند انجام دهد، از اینرو نیاز به گروهی متراکم از اعضا است. مدیران سطح بالا باید بیشتر بر روی توانایی کارکنان هم در کیفیت کلی و هم تکنیکی متمرکز شوند. وظیفه آنها شامل خلاقیت، انگیزه، و حس قضاوت است. این مدیران همچنین گروه سیاست گذار شرکت هستند که مسئول جهت کلی و فعالیت های شرکت می باشند.

اهداف اصلی مدیران رده بالا:
ایجاد اهداف، سیاست ها و عوامل تعیین کننده لازم برای پیشرفت و توسعه هر چه بیشتر شرکت.
اجرای کامل و کارامد اهداف در شرکت و حفظ تعادل و توازن استراتژیک در کلیه اعمال انجام شده توسط مقام های بالاتر.
قرار ملاقات با بالاترین مقام شرکت مثل مدیران، روسای شرکت و از این قبیل.
بازبینی کار کلیه پرسنل در همه سطوح.
عملکرد مدیریت رده بالا فراهم آوردن توصیفی دقیق و جزء به جزء از طبیعت و ذات فعالیت های خود می باشد. اهداف نیز ممکن است جزئی باشند مثل تخصص در کار، قیمت گذاری رقابتی، بازاریابی و رابطه بین مشتریان، کارکنان و عموم.

مدیریت رده متوسط:
مدیریت رده متوسط شامل اجرای سیاست ها و برنامه هایی است که توسط مدیران رده بالا تعیین شده است. این سطح مدیریت شامل مدیران هر بخش و سایر اعضای هیئت اجرایی می شود که کارکنان را به سمت اهداف تعیین شده هدایت کرده و منابع لازم را برای انجام کار دراختیار آنها قرار می دهند. این گروه مسئول اجرای سیاست ها در سازمان هستند. در این سطح، مدیران باید عملیات ها، دستورالعمل هایی که از طرف مدیران رده بالاتر داده شده را برنامه ریزی کرده، منابع لازم را جمع آوری کرده و کار کارکنان را کنترل کند. این مدیران مسئول هدایت کلیه عملکردهای هر بخش می باشند؛ آنها راهنمایی ها و ساختارهای لازم را در جهت اهداف شرکت تامین می کنند.

 اعمال و وظائف مدیران رده متوسط از این قرار است:
دنبال کردن قوانین و سیاست های تعیین شده توسط مدیران برتر.
انگیزه دادن به پرسنل برای تولید و بازدهی بیشتر.
جمع آوری گزارش تجزیه و تحلیلی جزء به جزء از شرکت و پرسنل.
درک متقابل با بخش های دیگر شرکت.
ارائه پیشنهاد به مدیران رده بالا.

مدیران رده پایین:
این مدیران پایین ترین رده مدیران شرکت هستند که شامل سرکارگرها و ناظران اجرایی است که تعدادی کارگر به آنها برای انجام پروسه طبق برنامه کمک میکنند. مقام و مسئولیت آنها در شرکت معمولاً کمتر با کارکنان دیگر مقایسه می شود. آنها باید قوانین و راهبردهای تعیین شده توسط مدیران رده های بالاتر را دنبال کنند. اهمیت عملکردهای این سطح مدیریت را نمی توان نادیده انگاشت. اگر کارگران و کارمندان رده پایین نتوانند خوب کار را بفهمند و بدانند که چه باید بکنند (که فهماندن آن وظیفه همین مدیران رده پایین است) برنامه ها و اهداف مدیران رده بالا با شکست مواجه خواهد بود.
کیفیت و کمیت کاری که انجام می شود به عملکرد کارگران این سطح دارد و اینکه آنها برای رسیدن به اهداف شرکت تا چه حد تلاش کرده اند. ناظران این سطح باید استانداردهای کیفیت محصولات تولید شده را حفظ کرده و برنامه ها را خوب به کارگران منتقل کنند. آنها همچنین مسئول حفظ احترام و نظم میان خود و افزایش روحیه کار میان کارگران هستند.


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۰ ] [ 10:43 ] [ محسن ]
 

160 نکته درباره ی مدیریت

1- در انجام کارها روی شیوه‌ای خاص تأکید نکنید. شاید کسی بتواند از مسیر کوتاه‌تر و بهتری شما را به مقصد برساند.
2- توجه داشته باشید دانش و تجربه، هیچ کدام به تنهایی رهگشا نیستند، مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تأمین می‌شود، می‌توان با آمیختن دانش و تجربه، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد.
3- از هر فرصتی برای استخدام و به کارگیری افراد برجسته استفاده کنید.
4- به خاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان مؤثر است.
5- با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را از بین نبرید.
6- از مشورت و نظرخواهی با نیروی جوان ابایی نداشته باشید.
7- با رفتارهای ضد و نقیض، اعتماد زیردستان را از خود سلب نکنید.
8- در به وجود آوردن فضای رقابتی سالم، کوشا باشید.
9- برای ارتقای سطح دانش کارمندان و افزایش بهره‌وری آنان، کلاسهای آموزشی ترتیب دهید و از لوازم کمک آموزشی بهره گیرید.
10- دقت کنید که توبیخ کارمند خطاکار، باید متناسب با اشتباهاتش تعیین شود.
11- مطمئن شوید مأمور خریدی که برای سازمان در نظر گرفته‌اید، علاوه بر کاردانی و رعایت اصول درست بازاریابی، مورد اعتماد، زرنگ و خوش‌سلیقه نیز هست و همان‌گونه که بر قیمت کالاها توجه دارد، بر زیبایی و کیفیت آنها نیز اهمیت می‌دهد.
12- در صورت لزوم با قاطعیت نه بگویید.
13- سعی کنید با اصول ساده روانشناسی آشنا شوید.
14- طوری رفتار کنید که دیگران شما را به عنوان الگو انتخاب کنند و آینده کاری دلخواه خود را در قالب شخصیت شما مجسم کنند.
15- هرگز در حضور کارمندان با دیگر معاشرین خود، پشت سر افراد بدگویی نکنید.
16- رعایت سلسله مراتب کاری را به مسئولین و سرپرستان گوشزد کنید.
17- برای آزمودن کارمندانتان با آزمایشهای فاقد ارزش و بی‌اساس، شخصیت آنان را زیر سؤال نبرید.
18- با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسی را عملاً به حاضرین بیاموزید.
19- برای گیراتر شدن سخنان خود، همیشه چند عبارت کلیدی از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشید و در موقع لزوم آنها را به کار ببرید.
20- در انجام کارها به سه نکته بیش از بقیه نکات توجه کنید: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.
21- انتقاد پذیر باشید.
22- با بی‌توجهی، تلاش و زحمات زیردستان را بی‌ارزش نکنید.
23- با وسواس بیهوده در انتخاب، زمان را از دست ندهید و به خاطر داشته باشید زمان برای شما متوقف نمی‌شود.
24- برای حل مشکلات احتمالی، دوراندیش باشید و مطمئن باشید با در نظر داشتن چند راهکار تخصصی، هرگز در موارد اضطراری غافلگیر نخواهید شد.
25- نقش تبلیغات را در سودآوری سازمان نادیده نگیرید.
26- خواسته‌های خود را واضح و روشن بیان کنید و اطمینان حاصل کنید که کارمندان به خوبی از جزئیات وظیفه‌ای که به عهده آنان است، مطلع هستند.
27- از هر کس، مطابق دانش و تجربه‌اش توقع داشته باشید تا بهترین نتیجه را بدست آورید.
28- وظایف کارمندان را متناسب با توانایی‌های فیزیکی و حرفه‌ای آنان تعیین کنید.
29- اگر از موضوعی علمی اطلاعی ندارید، یا احتیاج به توضیحات بیشتری دارید، بدون هیچ تردیدی سؤال کنید.
30- در موارد بحرانی، خونسردی خود را حفظ کنید و چند استراتژی بحران‌زدایی مناسب با فعالیت سازمانی خود را پیش‌بینی و طراحی کنید تا در موارد لزوم از آنها استفاده کنید.
31- از رفتارهایی که شما را در سازمان عصبی معرفی می‌کند، پرهیز کنید.
32- انتقامجو نباشید.
33- زمان پیاده‌سازی تصمیم‌گیری‌ها، به اندازه اخذ تصمیمات، مهم است. چون ممکن است اجرای یک نقشه خوب تجاری در زمان نامناسب با شکست روبه‌رو شود.
34- در مورد چیزی که نمی‌دانید، به کسی اطلاعات اشتباه ندهید و از گفتن نمی‌دانم، هراسی نداشته باشید.
35- با محول کردن مسئولیت به کارمندان مستعد و خلاق، زمینه رشد و خلاقیت آنان را فراهم کنید.
36- بدون تفکر و درنگ پاسخ ندهید.
37- نحوه چیدمان میز کارمندان و محل استقرار آنها را طوری انتخاب کنید که افراد فراموش نکنند در محل کارشان هستند و نباید بیش از حد مجاز باز هم به گفت‌و‌گو بپردازند.
38- حرفه‌ای‌ترین و بهترین حسابدار و مشاور حقوقی را استخدام کنید.
39- به مشکلات مالی افراد توجه کنید و درخواستهای موجه اخذ وام آنان را به تعویق نیندازید.
40- همیشه به خاطر داشته باشید تواضع و متانت بر شکوه شما می‌افزاید.
41- اگر قاطعیت مدیر با مهربانی توأم باشد، تأثیر شگفت‌انگیزی بر اطرافیان خواهد داشت و فرمانبری با ترس جای خود را به انجام وظیفه با حس مسئولیت‌پذیری می‌دهد.
42- سامانه‌ای را جهت اخذ پیشنهاد اختصاص دهید و به کارمندان اطمینان دهید که در کمال رازداری به پیشنهادهای مطرح شده رسیدگی می‌کنید.
43- مطمئن شوید که حق و حقوق دیگران توسط مسئولین و سرپرستان سازمان رعایت می‌شود.
44- چند ساعت از یک روز مشخص در ماه را به بازدید از سطوح مختلف سازمان و گفت‌وگوی رودررو با کارمندان اختصاص دهید.
45- در سمینارهای مرتبط با فعالیت خود شرکت کنید.
46- در کمک رسانی‌های مراسم خیریه پیشقدم باشید.
47- با درایت و زیرکی همیشه در کمین شکار فرصتهای طلایی باشید.
48- صبر و حوصله را از مهمترین ارکان موفقیت تلقی کنید.
49- مسئولیت ‌پذیر باشید.
50- به منظور اطلاع حاصل کردن از مطالب جدید علمی، در چند سایت اینترنتی مرتبط عضو شوید.
51- چند تکه کلام اختصاصی و جالب برای خود انتخاب کنید.
52- تفکر و تعمق قبل از پاسخگویی راحت‌تر از پیدا کردن چاره‌ای برای تغییر آنچه عنوان شده می‌باشد.
53- وقتی می‌خواهید کاری را به کسی محول کنید، روشی را برای عنوان کردنش انتخاب کنید تا حس مسئولیت افراد برانگیخته شود.
54- علت شکست‌های سازمانی را تجزیه و تحلیل کنید تا ضمن تشخیص مسیر نادرست، از تکرار آن جلوگیری کنید.
55- با بی‌اهمیت جلوه دادن کارهای کارمندان، زحمات آنان را بی‌ارزش نکنید.
56- با انجام ورزشهای فکری، قابلیت‌های ذهنی خود را تقویت کنید.
57- به هر کس فراخور فعالیت و بازده کاری‌اش پاداش دهید و با در نظر گرفتن پاداشهای مساوی، حرکت افراد شایسته گروه را کند نکنید.
58- با به کارگیری مشاورین کارآزموده و متعهد، موقعیت بازار کار را تحلیل کنید و استراتژی به کار بگیرید که همیشه یک گام از رقبا جلوتر باشید.
59- اجازه ندهید بار مسئولیت کارمندان بی‌کفایت و کند بر دوش کارمندان خبره و ساعی تحمیل شود زیرا افراد با درک این بی‌عدالتی انگیزه خود را از دست می‌دهند.
60- دانش حرفه‌ای خود را تا حدی بالا ببرید که در موارد لزوم در مقابل کلیه سؤالات حرفه‌ای حاضر جواب باشید.
61- زمان استخدام، افراد علاوه بر تست‌های مقرر شده، تست‌هایی انجام دهید که مطمئن شوید کسی را که به کار می‌گمارید، تنبل نیست! زیرا افراد تنبل فشار کاری دیگران را بیشتر می کنند.
62- هنگام دست دادن، دست افراد را محکم و صمیمانه بفشارید.
63- وقتی عصبانی هستید، درباره دیگران تصمیم‌گیری نکنید.
64- همیشه وقت‌شناس باشید. برای حضور به موقع، می‌توانید از ترفند قدیمی 5 دقیقه جلو کشیدن ساعت استفاده کنید.
65- هرگز امید ارتقا را از زیردستان نگیرید، زیرا به طور یقین، انگیزه آنها برای تلاش از بین می‌رود.
66- سعی کنید در صورت لزوم در دسترس باشید و شانس حرف زدن را به همه سطوح سازمان بدهید. در این صورت شاید با ایده‌های درخشانی روبه‌رو شوید.
67- به کارمندان ساعی و متعهد بگویید که چقدر برای سازمان مفید هستند و شما به آنها علاقه و اعتماد دارید.
68- هیچگاه اجازه ندهید کسی حالت افسردگی و ناامیدی شما را ببیند.
69- به شایعات بی‌اساس بی‌توجه باشید و در مورد زیردستان از روی دهن‌بینی قضاوت نکنید.
70- خشکی جلسات طولانی را با شوخ‌طبعی قابل تحمل کنید.
71- از سرزنش کردن دیگران در جمع خودداری کنید.
72- برای همه سطوح سازمان حتی خدمه و نامه‌رسانها احترام قائل شوید.
73- از منشی خود بخواهید روز تولد کارمندان، کارت تبریکی را که توسط شما امضا شده است، برایشان ارسال کند.
74- در موقع امضا کردن نامه‌‌ها و مکتوبات آنها را به دقت مطالعه کنید و از امضا کردن آنها، زمانی که حوصله و تمرکز ندارید پرهیز کنید.
75- خوش‌‌ژست و خوش‌بیان باشید و در جمع با انرژی و اشتیاق حاضر شوید.
76- با قدردانی به موقع از کارمندان، انرژی کاری آنان را افزایش دهید و حسن خلاقیت را در آنان تقویت کنید.
77- موقع حرف زدن با اعتماد به نفس به چشمان افراد نگاه کنید و همیشه متبسم باشید.
78- هرگز برای پیشبرد اهداف کاری خود، دیگران را با وعده‌های بی‌اساس فریب ندهید.
79- سعی کنید اسامی کارمندان را به خاطر بسپارید و در حین صحبت کردن با آنان، اسمشان را به زبان بیاورید.
80- همواره به خاطر داشته باشید به کار بردن الفاظ مؤدبانه از اقتدار شما نمی‌کاهد.
81- اشتباهات زیردستان را بیش از حد لازم به آنها گوشزد نکنید.
82- امین و رازدار افراد باشید.
83- روی اشتباهات خود پافشاری نکنید و بی‌تعصب خطاهای خود را بپذیرید.
84- با عبارات کنایه‌آمیز و نیشدار به دیگران درس عبرت ندهید.
85- با آرامش و خونسردی به حرفهای دیگران گوش کنید و برای صرفه‌جویی در زمان مرتباً حرف آنان را قطع نکنید.
86- روش محاسبات مالی را تا حدی یاد بگیرید تا قادر به تجزیه و تحلیل‌های گزارشات مالی سازمان باشید.
87- در جلسات دائماً به ساعت خود نگاه نکنید.
88- به نحوه پوشش و ظاهر خود توجه کنید.
89- تا صحت و سقم مسأله‌ای روشن نشده، کسی را مؤاخذه نکنید.
90- معاشرین چاپلوس خود را جدی نگیرید.
91- نکات جالب و پندآموز کتابهایی را که می‌خوانید، در دفتری یادداشت کنید و در موارد مناسب آنها را به کار ببرید.
92- انعطاف ‌پذیر باشید.
93- بدون توهین به عقاید دیگران، با آنها مخالفت کنید.
94- نسبت به قول خود پایبند باشید.
95- در موقعیت‌های بحرانی بر خود مسلط باشید و نگذارید زیردستان از اضطراب شما آگاه شوند.
96- برای حرف زدن زیباترین و خوش‌آهنگ‌ترین الفاظ را انتخاب کنید.
97- ریسک‌‌پذیر باشید.
98- نحوه استفاده از نرم‌افزارهای مرتبط با کار خود را بیاموزید.
99- برای ثبت ایده‌های درخشانی که ناگهان به ذهن می‌رسند، همیشه یک قلم و کاغذ به همراه داشته باشید.
100- کتابخانه سازمان را به روز کنید و اسامی کتابهایی را که اضافه می‌شود به صورت لیست منتشر شده در اختیار کارمندان قرار دهید.
101- مطمئن شوید ابراز رضایت شغلی افراد به سبب ترس از توبیخ مسئولین و سرپرستان نیست.
102- به واسطه مدیر بودن خود، از دیگران توقع بیجا نداشته باشید.
103- در اولین فرصت در خاتمه دادن به مشاجرات و کدورتهایی که بین کارمندان پیش می‌آید، حکمیت کنید و برقرار کننده صلح و آشتی باشید.
104- در مصاحبه‌ استخدامی افراد به سوابق کاری آنان توجه و به خاطر داشته باشید کارمند موفق کارنامه‌ای پربار به همراه دارد.
105- از انحصاری کردن خدمات رفاهی سازمان پرهیز کنید و اجازه دهید همه سطوح از این خدمات بهره‌مند شوند.
106- زمان دقیق پیاده‌سازی تصمیمات اخذ شده را پیدا کنید، چون ممکن است اجرای یک نقشه خوب، در زمان نامناسب با شکست روبه‌رو شود.
107- برای حفظ اطلاعات سازمانی، از بهترین و پیشرفته‌ترین سیستم حفاظتی استفاده کنید.
108- زبده‌ترین کادر بازاریابی را گردآوری کنید و حتی زمانی که سوددهی سازمان در وضع مناسبی قرار دارد، از آنان بخواهید ریتم فعالیت‌های خود را کند نکرده و همچنان به صورت جدی ادامه دهند.
109- به منظور جلوگیری از تک‌روی و رقابت‌های ناسالم، روحیه انجام کار گروهی در سازمان را تقویت کنید.
110- از عنوان کردن فرامین غیرقابل اجرا و غیرمنطقی احتراز جویید، زیرا جز خدشه‌دار کردن شخصیت حرفه‌ای شما پیامدی ندارد.
111- عملکرد افراد را در زمان اضافه‌کاری کنترل کنید تا بدینوسیله از سوء استفاده افراد ناشایست که به عنوان اضافه‌کاری در سازمان به انجام کارهای شخصی یا اتلاف وقت می‌پردازند، جلوگیری شود.
112- از نگارش واژه‌ای که از صحت املای آن اطمینان ندارید، پرهیز کنید و برای حصول اطمینان از نگارش صحیح لغاتی که فراموش کرده‌اید، همیشه یک فرهنگ لغت در دسترس داشته باشید.
113- وقتی در مورد موضوعی محرمانه صحبت می‌کنید، مراقب استراق سمع دیگران باشید.
114- اموال مهم سازمان را بیمه کنید.
115- در سلام کردن و ایجاد ارتباط دوستانه پیشقدم باشید.
116- مراقب سلامتی خود باشید و هرگز از یاد مبرید عقل سالم در بدن سالم است.
117- مطمئن شوید کادر مالی شما به موقع در پرداخت صورت حساب‌ها اقدام می‌کنند و پرداختها بنا به دلایل غیرموجه، به تعویق نمی‌افتد. چون تأخیر در پرداخت‌ها به اعتبار مالی شما لطمه جبران‌ناپذیری وارد می‌کند.
118- عیب‌جو و بهانه‌گیر نباشید و اجازه ندهید این دو خصلت در شما به عادت مبدل شود.
119- هرگز از خاطر نبرید انسان، اشرف مخلوقات است و با درایت و پشتکار می‌تواند برای هر مشکلی، راه حل مناسبی پیدا کند.
120- برخی از بازنشستگان پس از بازنشستگی تمایل به ادامه کار دارند، اگر می‌خواهید این افراد را به کار بگیرید توجه داشته باشید توانایی و انرژی و یا انگیزه‌ کافی جهت نیل به اهداف سازمانی در این افراد وجود داشته باشد و درخواست کار آنها صرفاً به دلیل رفع نیاز مالی نباشد.
121- همواره هوشیار باشید کسی در سازمان جهت حفظ عنوان شغلی و موقعیت خود به عنوان ترمز برای نیروهای فعال و پرانرژی عمل نکند.
122- از اشتباهات خود درس بگیرید و آن را به دیگران نیز درس بدهید.
123- حتی وقتی موردی پیش آمده که به شدت ترسیده‌‌اید، اجازه ندهید اطرافیان از این حس شما مطلع شوند.
124- افراد متخصص سازمان را برای اخذ نشریه‌های تخصصی آبونه کنید.
125- هیچکس را دست کم نگیرید.
126- حامی ضعیفان باشید و اجازه ندهید حق کسی ضایع شود.
127- اگر در جمعی هستید که موضوع مورد بحث را نمی‌دانید و روشن شدن این امر به اعتبار علمی شما لطمه خواهد زد، لازم نیست با اظهار نظر در مورد آن، عدم آگاهی خود را عیان سازید. می‌توانید سکوت کنید تا در اولین فرصت به تکمیل اطلاعات خود بپردازید.
128- آرام و شمرده صحبت کنید.
129- زمانی که از کسی اشتباهی سر می‌زند، با رفتار صحیح و منطقی او را شرمنده کنید، نه با توهین و ناسزا.
130- به اندازه کافی استراحت کنید و اجازه ندهید خستگی و استرس به سلامت روحی شما لطمه وارد کند.
131- هر از چند گاهی جلسه‌ای به منظور پرسش و پاسخ با حضور سرپرستان ترتیب دهید تا از صحبت عملکرد و برنامه‌های آنان مطمئن شوید.
132- سرپرستان و مسئولین، پل ارتباطی مدیریت و کارمندان هستند، تا از استحکام این پل مطمئن نشده‌اید بی‌محابا گام برندارید، چون در غیر این صورت ممکن است سقوط کنید.
133- کارمندان را تشویق کنید تا با ابتکار در انجام کارهایشان راههایی برای صرفه‌جویی و پایین آوردن هزینه‌ها پیدا کنند.
134- کتاب قانون تجارت را در دسترس داشته باشید.
135- با توجه بیش از حد به افراد خاص، حسادت دیگران را برانگیخته نکنید.
136- به دیگران فرصت جبران اشتباهاتشان را بدهید.
137- نقاط ضعف و قوت خود را کشف کنید.
138- مطمئن شوید هیچ منبع انرژی، بیهوده به هدر نمی‌رود. برای مثال کسی را موظف کنید تا از خاموش بودن چراغها و بسته بودن شیرهای آب پس از اتمام ساعات اداری و خروج نیروها اطمینان حاصل کند.
139- با اولین برخورد، در مورد کسی قضاوت نکنید.
140- حس ششم خود را نادیده نگیرید.
141- هر کسی را فقط با خودش مقایسه کنید، نه دیگران.
142- برای هر بخش، یک جعبه کمک‌های اولیه تهیه کنید.
143- اعجاز عبارات تأکیدی و مثبت را نادیده نگیرید.
144- راحت‌ترین مبلمان و چشم‌نوازترین وسایل را برای اتاق خود تهیه کنید و برای استفاده بهینه از فضا و زیبایی محیط از طراحان داخلی کمک بگیرید.
145- پنجره‌ها را مسدود نکنید، اجازه دهید همگان از نور و هوای تازه که ارزانترین موهبتهای الهی هستند، بهره‌مند شوند. گاهی وزش یک نسیم می‌تواند آرامش چشمگیری برای محیط به ارمغان بیاورد.
146-از انجام هر جابه‌جایی برای نیروی انسانی در محیط کار، نمی‌توان نتیجه مطلوب گردش شغلی را حاصل نمود. اگر جابه‌جایی کارمندان اصولی و حساب شده نباشد، باعث افت راندمان کاری و دلزدگی آنان از کارشان می‌‌شود.
147- مراقب باشید و اجازه ندهید سرپرستان و مسئولان برای پیاده‌سازی نظرات شخصی و اجرای فرامین خود، خودسرانه دستوری را به اسم شما اعلام کنند، زیرا در این صورت اگر این دستورات صحیح و قابل اجرا نباشد، از حسن شهرت و محبوبیت شما کاسته خواهد شد.
148- سرمایه‌های مالی، وقت و انرژی نیروی انسانی را با آموزشهای غیرضروری به هدر ندهید. برای هر کسی آموزشی را تدارک ببینید تا بتواند از آن در بهبود بخشیدن کارهایش استفاده کند. در غیر این صورت وقتی فرصتی برای استفاده از این آموخته‌ها دست ندهد، خیلی زود به ورطه فراموشی سپرده می‌شود و هرگز تبدیل به یک مهارت نمی‌شود.
149- بی‌طرفانه راجع به مسائل تصمیم‌گیری کنید تا زاویه دید شما وسعت پیدا کند.
150- با هر نوع بی‌انضباطی مبارزه کنید.
151- روز خود را با خوردن صبحانه‌ای مقوی آغاز کنید.
152- از ایمن بودن آسانسورها و سایر وسایل مهم اطمینان حاصل کنید و اگر احتیاج به تعبیر یا تغییر دارند، بدون فوت وقت اقدام کنید.
153- حتی اگر سن شما از کارمندان کمتر است، آنچنان دلسوزانه با مسائلشان برخورد کنید تا لقب "پدر سازمان" را کسب کنید.
154- جهت حفظ سلامتی و چالاکی هر روز حداقل 15 دقیقه نرمش کنید.
155- در برخی از برنامه‌ریزی‌ها و اخذ تصمیمات از کارکنان نیز نظرخواهی کنید تا با این مشارکت صمیمیت بیشتری بین مدیریت و کارکنان برقرار گردد و حس مسئولیت‌پذیری افراد افزایش یابد.
156- از کارکنان بخواهید اگر با مشکلی روبه‌رو می‌شوند ضمن اعلام آن مشکل چند راه حل مناسب نیز ارائه دهند.
157- گاهی اوقات بدون اطلاع قبلی وارد اتاق کارکنان شوید و شخصاً با آنان به گفت‌وگو بپردازید.
158- با برقراری امنیت شغلی در محیط روحیه کاری افراد را بهبود ببخشید.
159- اگر به افراد شخصیت بدهید و با برخوردهای نادرست عزت نفس آنان را پایمال نکنید آنان به مثابه اهرم عمل می‌کنند و قادر خواهند بود مسئولیت‌هایی که به عهده آنان است بدون استرس و فشار روحی و با کیفیت بهتری به انجام برسانند.
160- مشوق و ترویج‌دهنده کار تیمی باشید تا هماهنگی و همسویی کارکنان جایگزین رقابت‌های ناسالم شود

 

 


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۰ ] [ 10:42 ] [ محسن ]
 

مهارتهای زندگی ، ضرورت دنیای امروز

دنیای امروز دنیای ارتباطات نامیده می شود باگسترش رسانه های همگانی از جمله رادیو، تلویزیون واخیراً اینترنت و ... اطلاعات زیادی در اختیار مردم قرار می گیرد بطوریکه بعضا باعث ایجاد بحران اطلاعات می شود. منظور از بحران اطلاعات هجوم بی وقفه اطلاعاتی است که متاسفانه درونی نشده برخلاف گذشته به مهارت تبدیل نمی شود. مهارت به معنی استفاده ماهرانه و توانمندانه از دانش است.به عنوان مثال بیشتر مردم می دانندرفتارهای پرخاشگرانه ، ناکارآمد و بعضا ویرانگر هستند بسیاری از ایشان حتی راههای کنترل خشم خویش رامی شناسند اما در عمل چند نفر می توانند بطور مناسب از این روشها برای کنترل خشم خود استفاده کنند؟ یا به بیان دیگر مهارت استفاده از روش های کنترل خشم را دارند؟
شاید زمانی که مهارتها به زمینه های خاص یا موارد تخصصی مربوط می شود فقدان آنها آسیب چندانی به زندگی شخصی یاجامعه وارد نکند برای مثال اگر کسی فاقد مهارت رانندگی باشد یا نتواند غذای خاصی را طبخ کند، زندگی روزمره وی مختلف نخواهد شد. اما هنگامی که صحبت از فشارهای روانی روزمره و بحران های زندگی اجتماعی به میان می آید نقص مهارتهای مقابله ای سازگارانه یاتاخیر در انتخاب مناسب ترین راه حل به آسیب های جبران ناپذیری منجر می گردد.
برای مثال همه ما در کارهای روزانه شاهد انزوا وتنهایی ناشی از رفتار غیر جرات مندانه لطمه های شدید ناشی از عدم کنترل خشم و یا بحران های ناشی از نداشتن دوست یا عوارض حاصل از دوستی های نامناسب بوده ایم. شاید در دهدهه های گذشته به دلیل ساده تر بودن و پیش بینی پذیر بودن زندگی اجتماعی (کارآمدی الگوپذیری از والدین و حتی نسل های قبل تر از آن) این مهارتها به سادگی در طی رشد آموخته شده و نیازی به آموزش مستقیم آنها احساس نمی شد. اما امروزه آموزش مستقیم مهارتهای زندگی به عنوان بخش مهم و کلیدی در جامعه پذیری افراد در سراسر دنیا مطرح است.

تعریف مهارتهای زندگی

سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است :
توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاد (who 1994)
بطور کلی مهارتهای زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی ، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارتهای زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد ، خشونت های خانگی و اجتماعی ، آزار کودکان ، خودکشی ، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است به طور کلی مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند.

تاریخچه مهارتهای زندگی

آموزش مهارتهای زندگی در سال 1979 و با اقدامات آقای دکتر گیلبرت بوتوین (gilbert-botvin)آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارتهای زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارتهای رفتار جرات مندانه ، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود . مطالعات بعدی نشان داده آموزش مهارتهای زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است.

اهمیت مهارتهای زندگی :

پژوهش های متعدد نشان داده اند که خودآگاهی ، عزت نفس واعتماد به نفس شاخص های اساسی توانمندی ها وضعف های هر انسان است. این سه ویژگی فرد را قادر می سازد که فرصت های زندگی اش رامغتنم شمرده برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد به خانواده و جامعه اش بیاندیشد ونگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به به چاره اندیشی بپردازد. مهارت های زندگی به عنوان واسطه های ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در آدم ها می توانند فرد وجامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند.

مهارتهای اصلی زندگی :

کارشناسان مهارتهای زندگی را در چندین سطح دسته بندی می کنند:
• سطح اول : مهارتهای پایه ای و اساسی روان شناختی و اجتماعی هستند این مهارتها به شدت متاثر از فرهنگ و ارزش های اجتماعی هستند نظیر خودآگاهی و همدلی
• سطح دوم : مهارت هایی هستند که تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار می گیرند نظیر مذاکره ، رفتار جرات مندانه و حل تعارض
• سطح سوم : مهارت های زندگی کاربردی هستند نظیر امتناع از سوء مصرف مواد

این مهارتها عبارتند از :
1- مهارت تصمیم گیری: در این مهارت افراد می آموزند که تصمیم گیری چیست و چه اهمیتی دارد آنها همچنین با انواع تصمیم گیری آشنا شده مراحل یک تصمیم گیری را گام به گام تمرین می کنند. دانشجویان همچنین با رابطه موجود میان تصمیم گیری و سایر مهارتهای زندگی از یک سو و رابطه تصمیم گیری با پیشگیری اولیه در بهداشت روانی از سوی دیگر آشنا می شوند.
2- مهارت حل مسئله : این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبرو است شناسایی و بررسی راه حل های موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرآیند حل مسئله بطوری که فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راه های غیر سالم برای حل مشکلات خویش استفاده نکند.
3- مهارت تفکر خلاق : توانایی تفکر خلاق یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارت های مرتبط با اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا می گیرند که به شیوه های متفاوت بیاندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خویش فراتر رفته راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است.
4- مهارت تفکر نقاد : این مهارت عبارتست از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزش های اجتماعی ، همسانان و رسانه های گروهی بر رفتار فردی
5- توانایی برقراری ارتباط موثر : این مهارت به معنای ابزار احساسات ، نیازها و نقطه نظرهای فردی به صورت کلاسی و غیر کلاسی است.
6- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی : مهارتی است جهت تعامل مثبت با افراد به ویژه اعضای خانواده در زندگی روزمره

خود آگاهی :

خودآگاهی به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت و خویشتن و نیز شناسایی خواسته ها ، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین می آموزد که چه شرایط یا موقعیت هایی برای وی فشارآور هستند.

8- مهارت همدلی کردن : این مهارت عبارتست از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بین فردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد.
9- مهارت مقابله با هیجانها : شناخت هیجانها و تاثیر آنها بر رفتار همچنین فراگیری نحوه اداره هیجانهای شدید و مشکل آفرین نظیر خشم مهارت مقابله با هیجانها نامیده می شود.
10- مهارت مقابله با استرس : در این مهارت مخاطبین فرا می گیرند که چگونه با فشارها و نقش های ناشی از زندگی وهمچنین استرس های دیگر مقابله نمایند.


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 12:46 ] [ محسن ]
 

مواظب رفتارت باش!(1)


خانم «روبین فرانكل» چهل و نه ساله، مشاور روابط عمومى در «سن لوییز» چند روزى بود كه دل و دماغ درست و حسابى نداشت. او مى‏گوید: «بفهمى نفهمى، آدم خونسرد و آرامى هستم». امّا چشمتان روز بد نبیند، تا چاپگر رایانه‏اش خراب شد، كفرش درآمد و به قول معروف «قاطى كرد!»، آن هم چه جو...!

عصر همان روز، توى بانك، دقّ و دلی اش را سرِ تحویلدار بیچاره درآورد. این وضع وقتى بدتر شد كه بدون صلاح و مشورت با شوهرش، رفت و بلیت سفرِ سه روزه‏شان را پس داد و موقعى كه قضیه رو شد، آن روى سگ او بالا آمد و گفت: «نمى‏شد اوّل به من مى‏گفتى؟»

فرانكل مى‏گوید: «به او پریدم و گفتم من به این مسافرت نمى‏روم. یك كلام! مثل روز روشن بود كه دارم اشتباه مى‏كنم؛ امّا انگار نمى‏دانستم چه مى‏كنم و اختیار دست خودم نبود.»

به قول راندى لارسن، استاد روانشناسى دانشگاه میشیگان: «امثال فرانكل، فَتّ و فراوان‏اند. بیشتر ما مردم، از هر ده روز، سه روزش را مثل برجِ زهرماریم! حالى به حالى شدن آدم‏ها یك چیز عادى است.»

تغییرات شیمیایى بدن انسان، حالت‏هاى او را عوض مى‏كنند. فرضاً به شما مى‏گویند امسال از اضافه حقوقى كه چشم به راهش بودید، خبرى نیست. با شنیدن این خبر ناجور، مغزتان دست به كار مى‏شود و موادى مثل «دوپامین»(1) و «نورا پینفرین»(2) كه هیجان آورند، ترشّح مى‏كند. در این حالت بدنتان آماده جنگ و گریز مى‏شود.

لارسن مى‏گوید: «انسان لازم است احساسات و هیجاناتش را بروز دهد؛ ولى این به آن معنى نیست كه حتماً تلافى كند و یا در برود، و نباید بگذارد كه اختیارش، دست احساساتش بیفتد.»

براى دانشمندان ثابت شده، آنهایى كه خیلى «مگسى» مى‏شوند، یعنى زود جوش مى‏آورند و یا دشمن دیگران مى‏شوند، بیشتر از سایرین، در معرض خطر حمله قلبى قرار مى‏گیرند.

در سال 1995 پژوهشگران دانشگاه هارواد، روى بیش از 1600 نفرى كه دچار حمله قلبى شده بودند، مطالعه كرده و به این نتیجه رسیدند كه یك مورد عصبانیت، اگر تا دو ساعت طول بكشد، خطر این‏گونه حمله را دو برابر مى‏كند.

پس باید قبول كنیم كه مهار كردن رفتار و كردار توسط انسان‏ها مستقیماً به مسئله ی مرگ و زندگى آنها مربوط است. جدیدترین سفارش‏هاى كارشناسان از این‏قرار است:

ته و توى گرفتارى را درآورید

وقتى از چیزى كُفرى مى‏شوید و ترس شما را مى‏گیرد، اوّلین كارى كه باید بكنید این است كه علّتش را پیدا كنید.

خانم فرانكل، سرِ شام فهمید كه شوهرش از چیزى كلافه شده است و جریان از این قرار بود كه در محل كارش، صحبت از جا به جایى كارمندان شده بود. هرچند به او رسانده بودند كه سرجایش مى‏ماند؛ ولى با همه ی این حرف‏ها دلش مثل سیر و سركه مى‏جوشید كه مبادا یك دفعه كفش‏هایش را جلوى پاهایش جفت كنند و عذرش را بخواهند! همین قدر كه معلوم شد از چى واهمه دارد، راحت شد و وقتى دلهره‏اش را در قالب كلمه‏ها به زبان آورد، قضیه برایش روشن شد و فهمید آن‏قدرها هم كه خیال مى‏كرده، ترسناك نبوده است.

بعد از موشكافى مشكل، توانست آن را حل كند. فرانكل مى‏گوید: پرس و جو كردم تا ببینم خواسته‏هاى مدیریت جدید چیست؟». آخر سر، نه تنها نگرانى فرانكل از بین رفت، بلكه كارهاى جدیدى هم به دست او سپردند.


براى خودتان ارزش و احترام قایل شوید

رابرت اى. تییِر، استاد روانشناسى دانشگاه ایالتى كالیفرنیا مى‏گوید: «خیلى از ما مردم خیال مى‏كنیم آنچه به سرمان مى‏آید، در اخلاق و رفتارمان هم اثر مى‏گذارد. در صورتى كه خلق و خوى بشر، تا حدّ زیادى به روش‏هاى طبیعى زندگى‏اش باز مى‏گردد». نظر استاد این است كه امكان دارد غذایى كه مى‏خوریم، یا وضعیت سلامتى ما، یا میزان فعالیتمان و یا حتى ساعت به خصوصى از روز، در روحیه‏مان اثر بگذارند.

تییِر طى یكى از بررسى‏هایش متوجه شد كه اواخر شب، مشكلات انسان‏ها بیشتر مى‏شود. معمولاً مقدار نیروى بدن در یك سوم نخست روز زیاد و نزدیك غروب، كم مى‏گردد. وى در دنباله حرف‏هایش اضافه مى‏كند: «یك محرّك تنش‏زا كه شاید شخص را در زمانى كه پُرْ انرژى است اذیت نكند، ممكن است زمانى كه نیروى همان شخص كم مى‏شود، تا اندازه‏اى ناراحتش كند.»

دیوید واتسون، روانشناس دانشگاه «آیوووا» چند روزِ پى در پى، حالت‏هاى روحى و دماى بدن بیش از صد فرد تحت آزمایش را زیر نظر گرفت و به این نتیجه رسید كه وقتى درجه حرارت بدنشان بالا مى‏رود، خیلى خوشحال مى‏شوند و به قول گفتنى با دُمِشان گردو مى‏شكنند و این مطابق زمانى است كه نیروى آنها در نهایت باشد.

واتسون، براى این كه از دوره خلق و خوى خودش با خبر باشد، تصمیم گرفت صبح‏هاى زود، شروع به كار كند؛ چرا كه متوجّه شد صبح‏ها بهتر مى‏نویسد و باید نزدیك غروب را به گفتگو با دانشجویانش اختصاص دهد، چون آن وقت حواسش زیاد جمع نبود؛ ولى براى گپ زدن آمادگى داشت. او مى‏گوید: «همین تغییرات كم، در میزان بهره‏ورى و شیوه نگرشش به بعضى مسائل، دگرگونى‏هاى چشمگیرى در زندگى او به وجود آورده است.»


از خوابتان كم نكنید

بنیاد ملى خواب، به تازگى درباره خوابِ حدود هزار نفر آمریكایى مطالعه‏اى كرده و به این نتیجه رسیده است كه آمریكاییانِ بزرگ‏سال، شب‏ها به طور متوسّط، كم‏تر از هفت ساعت مى‏خوابند. از دكتر رونالد اى. داهل، استاد مركز پزشكى دانشگاه پترزبورگ پرسیدند: «آیا این قدر خواب بس است؟». او در پاسخ گفت: «كم خوابى، هیجانات انسان را به هم مى‏زند. اگر مسئله ناراحت كننده‏اى پیش بیاید، او به زحمت مى‏تواند جلوى خودش را بگیرد. بچّه‏ها هم همین‏طور هستند؛ یعنى وقتى خسته‏اند، بهانه‏گیر مى‏شوند.»

پزشك یاد شده كه بررسى‏هاى خودش، راجع به پزشكان كم خواب را تكمیل مى‏كرد، از چند نفرشان در مورد ناراحتى‏هاى آنها سؤالاتى كرد و به این نتیجه رسید: «بعضى از پزشك‏هاى خوش اخلاق، خوش برخورد، با حوصله و جوان، تنها موقع خستگى سر مریض‏ها و پرستارها داد مى‏كشیدند.»

دكتر توماس وهر، پژوهشگرِ روان پزشكى در مؤسسه ملى بهداشت روانى، مطالعه مفصّلى راجع به پانزده داوطلب انجام داد. به این ترتیب كه در عرض یك ماه، به مدت چهارده ساعت آنها را جاى تاریكى قرار داد. بعد از مقدّمات شدیدى كه صورت گرفت، آنان شب اوّل، یازده ساعت خوابیدند؛ امّا میانگین خوابشان كم كم به هشت و نیم ساعت رسید.

تجربه‏اى كه پزشك مزبور به دست آورد، این بود: كسانى كه شب‏ها این‏قدر مى‏خوابیدند، روزها خوش اخلاق‏تر مى‏شدند.در مقاله ی بعد به تاثیر طبیعت،تحرک،رژیم غذائی ونگرش مثبت در کنترل رفتارهایمان اشاره می کنیم.

 


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 12:7 ] [ محسن ]
 

 

مدیریت اخلاقی

   

  مدیریت عصر حاضر جز سامان دادن آن در پهندشت اخلاص کارساز نخواهد شد . دورنگی  ، بی صداقتی ، ریا ، بی برنامگی ، تاراندن صاحبان فکر ،... آفاتی است که دامن مدیران را خواهد سوزاند ، بعبارت دیگر     نمی توان عصمت سیاسی را در مدیریت مدیران در تمامی رده ها تعریف نمود .

      زندگی انسانی برای هر مدیرسه روزه است .  روزاول :  یک روزپیش ازمدیریت ،یعنی مردم یکی از هم جنسان خود (که جنسیت الهی ندارد) را به عنوان مدیر نصب می کنند  . روز دوم : نظارت لحظه به لحظۀ مردم با زبان نقد خواهد بود . روز سوم : همانگونه که مردم اختیار نصب را داشتند اختیارعزل را نیزخواهند داشت .

      در این سه روز عمارت مدل مدیریت برای هرجامعه یعنی مفهوم دمکراسی خواهی بنا می شود .

جلوه های صداقت درمدیریت را درتاریخ سیاسی درصدراسلام تا کنون به فراوان می توان دید . چند نمونه از آن رامی توان مصداقاً برای مدیران امروزبیان نمود .

      یکی از زیباترین اخلاق مدیریت سیاسی علی (ع) در توصیه ای بود که به مدیران زیرمجموعۀ خود داشت ، که مردم یا همکیش ما هستند و یا همنوع  ما . این توصیۀ مبارک یعنی پذیرش نوعیت ، از سوی مدیران درجۀ۱و۲و...  جزبه تواضـــــــع فروتنانه نمی انجامد .

       در جایی دیگر علی(ع) در نهج البلاغه خطاب به " منذربن جارود " اعتراف به خطای مدیریتی خود دارد .  بدینگونه شناخت مطلق و آگاهی مطلق در نصب مدیران را برای خود منتفی نمی پندارد و هرجا به مدیریت با روش غلط  برخورد نماید در همان نقطه توقف و روش اصلاحی را برمی گزیند .علی (ع) این اعتراف شجاعانه از خطاو اشتباه را عین اخلاق در مدیریت می داند .

       حضرت امام خمینی هم در انتهای  وصیت نامۀ تاریخی شان صادقانه و شجاعانه اعتراف به اغفا ل شدن خود در برابردغل بازان عده ای اسلام نماها دارد و در فرازی دیگر " اعتراف به اشتباه را کمال انسان " می داند .

     آموزه های نسل امروز ازپیام بلند و اخلاقی این عزیزان ، هم احتمال خطا برای همۀ صاحبان قدرت منتفی نخواهد بود و هم اقدام شجاعانه به اصلاح آن ، عین کمال دانسته می شود .

      اخلاق در مدیریت ، هرگز نه تنها حجت ماندگاری خود را درنفی گذشتگان خود جستجو نمی نماید ، بلکه در اثبات خود با تلاش ، هم نشین می شود .

      مدیریت اخلاقی ، جایگاه مدیران پیشین  (هرچند آلوده به خطا ) را با زبان ادب یاد می کند . گستراندن چترعشق بدون تنفرهنر مدیران اخلاقی است .

      دوست پروری ، توسعۀ فهم اجتماعی ، توزیع دانایی  وجهل زدایی آغاز مدیریت اخلاقی است .

      گشودن زبان بدون لکنت مردم ، اثبات درک مدیران با ظرفیت است .

      رسالت موسی( پیامبر)مبارزه با فرعون نبوده است بلکه با فرعونیت فرعون بوده است . مدیری  که قامت خود را انسانی نپندارد وچگونگی بیان و ادبیات گویشی و هیبت خودرا با نوع انسانها متفارت بداند باید سرنوشت خود را با فرعون گره بزند .

 

   وهیج گناهی نزد اخلاق بالاتر از این نیست که مردم  توسط مدیران

   درجهالت وعوامیت نگاه داشته شوند .              

 


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 11:12 ] [ محسن ]
 

مهارتی به نام " خنده "


گاهی خندیدن آن‌قدر برای انسان عادی می‌شود که فراموش می‌کنیم، چقدر شگفت‌آور است. آیا تا به حال به این مساله فکر کرده‌اید که خنده چقدر می‌تواند در کنش و واکنش بدن سودمند باشد و آیا می‌‌دانید در هنگام خندیدن در بدن چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

دانش روان‌شناسی، امروزه پی برده است که لبخند در زندگی ما از اهمیت به سزایی برخوردار است. لبخند و خنده هیچ عارضه جانبی مضری ندارد و حتی اگر نتواند به‌خودی خود بیماری و فشارهای روحی را علاج کند، حداقل می‌تواند لحظات نگرانی به‌وجود آمده از بیماری را برطرف سازد.

لبخند علاوه بر معکوس کردن مسیر بیماری و تامین سلامت، بهترین یخ‌شکن در گردهمایی‌های اجتماعی است.

در سال‌های اخیر دانشمندان سعی داشتند که فیزیولوژی خنده و اثرات پزشکی قابل اثباتش را آشکار کنند.

گروهی از این وحشت دارند که اگر زیاد بخندند و یا لبخند به لب داشته باشند، دیگران آن‌ها را جدی نگیرند در حالی که باید بدانیم امروزه مشکل، خنده زیاد نیست، بلکه کمبود خنده است.

البته بایستی صادقانه خندید و شخصیت خود را نیز در نظر داشت.

خنده، آن گاه موثر و درمان بخش‌ است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند. خنده‌های بی‌مورد و تمسخر‌آمیز، انسان را غافل می‌کند و پرده سیاهی بر روی عوامل شادی‌آفرین دیگر می‌کشد.


خنده چیست؟

در واقع خنده یک برنامه است که کل سیستم بدن را درگیر می‌کند. ممکن است خنده در اثر گفتن یک مطلب خنده‌دار باشد که از عصب شنوایی ما شروع می‌شود، و یا ممکن است در اثر دیدن تصویرهای خنده‌دار و کمیک بوده و از چشم‌هایمان شروع شود.

دانستن این نکته می‌تواند جالب باشد که پیدایش خنده پیش از به وجود آمدن زبان و عمیقاً با پیدایش ما ارتباط دارد.


تأثیرات لبخند و خنده

لبخند زدن و خندیدن، نشانه داشتن شخصیتی دست و دلباز، اجتماعی و خوش‌قلب است. گر چه ما معمولاً خندیدن زیاد را با سبک ‌سری یکی می‌دانیم ولی باید بدانیم که تغییراتی فراسوی سبک سری در جسم و بدن انسان به واسطه خندیدن و لبخند زدن به‌وجود می‌آید که تظاهرات عینی آن شادمانی است که در این حالت تمام جسم تنظیم می‌شود و ذهن شفاف می‌گردد.

منبع:مجله موفقیّت

 


موضوعات مرتبط: مدیریت
[ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 11:6 ] [ محسن ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست، در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست!

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پیامبر اکرم(ص):
هر کسی صلوات بر من را در نوشته ای بنویسد تا زمانی که آن نوشته باقی است، فرشتگان بر او استغفار می نویسند


قدرت کلمات
کلمات، چنان قدرتی دارند که می توانند آتش جنگی را بیفروزند و یا
صلحی را بر قرار سازند، رابطه ای را به نابودی کشانند و یا آنرا محکمتر کنند.
برداشت و احساس ما نسبت به هر چیز، بسته به معنائی است که به آن چیز می دهیم.
کلماتی که آگاهانه یا نا آگاهانه برای بیان یک وضعیت انتخاب می کنیم، بلافاصله
معنای آن را در نظرمان دگرگون می کنند و در نتیجه احساسمان را تغییر می دهند.




چگونه زندگی کنیم؟
ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم،  سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم، اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم .  

لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود . قدر دادن موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید . برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم .



سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
با عرض ادب و احترام و فرو تنی
مقدم شما را به وبلاگم گرامی داشته وآرزومندم که از حضور در این وبلاگ ؛ احساس آرامش ؛رضایت و لذت بنمائید .

بهترين انتخاب در سخت‌ترين صحنه
از اهميت تأمّل در واقعه‌ي كربلا همين بس كه ائمه معصومين به ما دستور داده‌اند هر حادثه‌اي که برايتان پيش مي‌آيد به کربلا وصل کنيد تا واقعه‌ي کربلا يک لحظه از منظر ما پنهان نماند و از بصيرتي که در پي دارد محروم نگرديم. زيرا كه كربلا يک حادثه اتفاقي نيست، بلکه فرهنگي است که براي شكوفايي حيات بشر توسط امامي معصوم تدوين شده است. اگر خواستيد حوادث زندگي، شما را نبلعد و روز‌مرّه‌گي‌ها عمر شما را لگدمال نكند و خيالات و اغراضِ دنيايي افق حيات شما را تيره ‌و ‌تار نگرداند، بايد همواره كربلا را مدّ‌نظر داشته باشيد تا هرگز از بهترين انتخاب‌ها در سخت‌ترين صحنه‌ها نهراسيد.


اگر امروز حتی یک کلمه از دیروز بیشتر بدانید مسلماً شخص دیگری هستید

بيسواد كسي است كه ياد نگيرد كه چگونه ياد بگيرد


من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم/
نیستم آدم اگر بازنگردم آنجا/زین جهت هست اگر باز کمی دلشادم


مرا بسپار در یادت ، به وقت بارش باران! نگاهت گر به آن بالاست و در رقص دعا قلبت مثال بید می لرزد ، دعایم کن که من محتاج محتاجم.


الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾ (سوره رعد)

همان كسانى كه ايمان آورده‏اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‏گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابد (۲۸)

خوشبختی، موفقيت، آرامش همان رضاي خداست

به یکی بستم و از هر دو جهان بگسستم
مشکل هر دو جهان را به خود آسان کردم

کلماتی برگزیده از نیمه تاریک وجود
-ما هر کس وهر چیزی راکه جنبه های فراموش شده وجودمان را انعکاس می دهدرا به خود جلب می کنیم.اگر از تکبر شما می رنجم به این دلیل است که تکبر وجود خودرا نمی پذیرم.
-به یا داشته باشید هنگامی که بر رفتار ناپسند کسی متمرکز می شوید به این دلیل است که خودتان ان ویژکی رادارید
-اگر طالب عشق بیشتری هستیدبه خود عشق بورزید.اگر خواهان پذیرفته شدن هستید خودرا بپذیرید.
-ترس انسان را به حفظ موقعیت کنونی ترغیب می کند درحالی که عشق مارا تشویق می کند به راهمان ادامه دهیم.
-ایاآرزوهایتان آنقدر مهم هستند که شما را وادار کنند تاشجاعانه با ترسهای خود روبه رو شوید.ایا به اندازه کافی خواستار برآورده شدن آرزوهایتان هستید؟انتخاب با شماست.
-ترجیح می دهید به کاری که دوست ندارید ادامه دهید.یا خطر ایجا د کار و کسبی را که دوست داریدرا می پذیرید؟
-رسالت ما بی عیب ونقص بودن نیست.رسالت ما یکپارچه بودن است.
“دبی فورد”

کلید همه کارها
حضرت امیر المومنین (علیه السلام) حدیثی دارند که می فرمایند:
مراقب افکارت باش که گفتارت می‌شود،
مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود،
مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود،
مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود،
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود.

تلنگر
❓فقط یک لحظه
پیش خودتان فکر کنید!
اگر همین الان فوت کنید...!

در شبکه های اجتماعی مانند:
وایبر،viber
بیتاک،beetalk
تلگرام،telegrame
واتس آپ،whatsapp
فیس بوک،facebook
اینستاگرام،instagrame
و دیگر شبکه های اجتماعی...!

چه چیزی را از خودتان بر جای گذاشته اید،
آیا صدقه جاریه از خودتان برجای گذاشته اید و یا اینکه گناه جاریه؟؟


ای جوان مسلمان بسیار مواظب باش که در شبکه های اجتماعی چه چیزی پخش و نشر می کنی



خداوند می فرماید:
💫ولَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ

💫آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش می‌کشند، و (همچنین) بارهای سنگین دیگری را اضافه بر بارهای سنگین خود؛ و روز قیامت به یقین از تهمتهائی که می‌بستند سؤال خواهند شد!

📚 سوره عنکبوت/13
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب
div id="video-display-embed-code_241401" >