|
آرامش با یاد خدا خداوند بینهایت است و لامكان و بی زمان اما به قدر فهم تو كوچك میشود و به قدر نیاز تو فرود میآید،
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
پرواز بوفالو ها
در بحث پيرامون سازمانهاي موفق و سازمانهاي ناموفق معمولا از موضوع جذابي که آقاي "جين پلاسكو" از آن تحت عنوان "پرواز بوفالو ها" ياد مي کند و درکتابي به همين نام به رشته تحرير در آورده است , استفاده مي شود. جين پلاسكو ,در مراسم ترحيم يكي از دوستان نزديك خود حضور يافته است .دوستش در اثر حادثه رانندگي در جاده ای که به خاطر کار و مديريت شرکتش در آن رفت و آمد مي کرده , جان خود را از دست داده است . پلاسكو در خلوت خود به اين حقيقت تلخ مي انديشيد که روزي و شايد هم همين فردا نوبت او باشد , چرا که هفته اي چند روز همين جاده را با همين سرعت براي کار طي ميکند . راستي اگر اين اتفاق فردا براي او بيافتد تكليف چيست , براي پلاسكو سه سوال اساسي مطرح مي شود: سوال 1: آيا ما سخت و بي وقفه کار مي کنیم که کسب وکار موفقي بسازيم يا تلاش مي کنیم که مراسم ختم با شكوهي مثل امروز را به وجود بياوريم. سوال 2: آيا ما براي موفقيت و کامیابی و درك لذت زندگي خود مي کوشیم يا مي کوشیم تا تنها وارثين ما از تلاش ما لذت ببرند. سوال 3: آيا ما براي زندگي کار مي کنیم يا زندگي مي کنیم که فقط کار کنیم؟ اصلا هدف زندگي چيست؟ کار براي زندگي؟ يا زندگي براي کار؟ طرح اين سوالات در ذهن پلاسكو به شدت او را تكان مي دهد و او را براي رسيدن به پاسخهاي درست به تكاپو وا مي دارد. بلاسكو که اکنون با چندين سال سابقه عملي و تجربي در کسب و کار , يكي از مشاورين زبده مديريت به شمار مي رود, از آن پس تحقيقي را آغاز می کند که نتايج زير را براي او حاصل می کند. او مي گويد من از ميان شرکتهای موفق جهان با مديران ٢٤ شرکت که در يك دوره ده ساله حدود٢٠ درصد سود سهام عايد سهامداران خود آرده بودند و در امور ديگر نيز در کارشان موفقيت چشم گيري داشتند , مصاحبه اي انجام دادم و در گفتگو با اين مديران که در صنايع مختلف مديريت مي کردند به چند حقيقت آشكار دست يافتم. یک : راز موفقيت مديران اين بود که اساسا نوع و طبيعت مديريت و رهبريشان با ديگران کاملا فرق داشت و در واقع "شيوه رهبري" عامل موفقيت آنها بود. دو : ديگر اينكه در شيوه هاي مديريتي و رهبري آنان , الزاما تشابه و نقاط مشترکي وجود نداشت تا بتوانم از آن تقليد کنم . هر يك از آنها روش رهبري خاص خود را براي موفقيت داشتند. اما همه آنها در امور زير با هم مشترك بودند: یک : آنها براي کار زندگي نمي کنند , بلكه براي زندگي کار مي کنند. دو : آنها به همه امور زندگي اهميت مي دهند و همه چيز را با هم و با تعادل به پيش مي برند؛ امور خانواده , امور شخصي , امور سلامت , امور تفريحي ,امور معاشرتي , ورزش و بالاخره امور کسب و کار پلاسكو به سه حقيقت تلخ ديگر هم در نتايج بررسي خود اشاره مي کند: یک : موفقيت و کامیابی ,دشمن و گمراه کننده انسان , مديران و سازمانها است .چيزيکه ما را تا به امروز کامیاب کرده و به اينجا رسانده است ,الزاما همان چيزي نيست که کامیابی آينده را تامين کند . اين حقيقت باعث شكست و سقوط و محو بسياري از شرکتهای بزرگ جهان بوده که امروز تنها نام و خاطره اي از آنها در جايي در قبرستان شرکتهای مرده باقي است. دو : ما متاسفانه همواره ديگران را مقصر مي دانيم و هرگز در آئينه حقيقت خود را نمي نگريم. سه : حقيقت تلخ سوم اين است که من بايد تغيير کنم , من بايد عوض شوم. در حالي که همه دنبال تغيير ديگران هستند و تغيير را در آنها جستجو ميکنند. او پس از درك اين نتايج به درون سازمان خود مراجعه می کند و با درك و ديدگاه جديدي به بررسي آن مي پردازد و در اين بررسي به دو نوع سازمان و تشكيلات اشاره مي کند ؛ زيرا از ويژگيهاي بوفالوها و غازها , نتايج مديريتي جذابي به دست مي آورد. او سازمانها را به دو دسته تقسيم مي کند: یک : سازمانهاي بوفالويي دو : سازمانهاي غازي ويژگي بوفالوها آنها به يك رهبر پاي بند و وفادار و همه پيروند و تابع . آنها درست همان کاری را مي کنند که به آنها دستور داده شده است . آنها هرگز سوال نمي کنند و فقط پيروي مي کنند. بوفالوها منتظر دستور مي شوند و تا دستور نرسد , هيچ کاری نمي کنند و هيچ جا نمي روند . هيچكس جاي ديگري را پر نمي کند و جلو نمي افتد و مسئوليت نمي پذيرد. ويژگي غازها هر غاز به هنگام پرواز دسته جمعي , احساس مسئوليت مي کند. هر غاز فقط پيروي محض نمي کند و وضع خود را در راه مي سنجد و به تصميمي که بايد بگيرد , فكر مي کند . هر غاز مسير پرواز گروه را مي داند. رهبري و جلودار بودن , نوبتي است . هر غاز , زمان جلو تر بودن , در نوك پرواز قرار گرفتن و هدايت گروه را , خود انتخاب مي کند. همه غازها تمايل به پذيرش مسئوليت و جلودار بودن و رهبري دارند. غازها در طول پرواز مراقب يكديگر هستند. بررسي ثابت کرده است که اگر غازها مسيري را گروهي بپيمايند , ٧٠ درصد بيشتر از آن مسافتي را که انفرادي مي توانند طي کنند , مي پيمايند. پلاسكو مي گويد وقتي از مطالعه نظام همكاري و زندگي و پرواز گروهي و مشارکتی غازها آگاه شدم و راز کامیابی اين نظام را کشف کردم , به داخل شرکت خود برگشتم و به همه همكارانم دستور پرواز دادم و از آنها خواستم که از امروز غازهايي باشند که هم خود از پروازشان لذت ببرند و هم من سازمان تکامل يافته تر و آسوده تري را اداره کنم. آري من به آنها اختيار و آزادي پرواز دادم و گفتم بوفالوهاي من پرواز کنید. غافل از اينكه بوفالوها نمي توانند پرواز کنند . به خود گفتم پلاسكو سازمان تو , يك سازمان بوفالويي است . مگر تو اين طور نخواستي که همكاراني مطيع و فرمانبردار بي چون و چرا داشته باشي که به دست و دهان تو نگاه کنند. پس اگر غير از اين مي خواهي , خود تو اول بايد تغيير کنی و در اينجا بود که آن حقيقت تلخ سوم يك بار ديگر در گوش من صدا کرد که : من بايد تغيير کنم , من بايد بوفالوها را تبديل به غاز کنم , طبيعت آنها را تغيير دهم , با آموزش و پرورش , رشد , ايجاد انگيزش , روحيه , اختيار , مسئوليت , اعتماد و... پرواز بوفالوها حقيقت تلخي است که همه روزه در اغلب سازمانها با آن برخورد مي کنیم . پی نوشت: مدیریت اطاعت محض همون مدیریت بوفالویی هست که توش خلاقیت مرده و در مواجهه با مشکلات فرافکنی روش مرسوم تحمیق دیگران هست. یکی از دلایل این نوع مدیریت شاید وابستگی شدید به جاه و مقام و ترس از دست دادن اون باشه تو سازمان بوفالویی ایجاد ترس، قدرت نمایی و نگاه ارباب و رعیتی حاکم هست. در سازمانهای بوفالویی پیشرفته تر اربابان در چارچوب تامین منافع خود از روشهایی نظیر تطمیع و جلب دیگران در غالب شعارهایی زیبا و فریبنده برای فرمانبرداری استفاده میکنند اما در شرایطی که تضاد منافع بین رئیس و مرئوس پیش آید چهره اربابی خود را همراه با خشونت و بیرحمی به نمایش میگذارند. در حالیکه در سازمان غازی همدلی، هم اندیشی و نگاه برنده-برنده در تعاملات درون سازمانی و برون سازمانی مشخصه بارز هست. در هر حال به نظر من عمراً بشه به بوفالوها در کوتاه مدت پرواز یاد داد.
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 17:53 ] [ محسن ]
نوشتن برنامه روزانه ممکن است به کارهایتان نظم و ترتیب دهد اما آیا کمکتان می کند که کارهای بیشتری را به انجام برسانید؟ نظم و سازماندهی کارها اهمیت زیادی دارد اما آنچه واقعاً به آن نیاز دارید داشتن تمرکز است. یعنی اینکه بتوانید بنشینید و چندین ساعت عمیقاً روی کارتان تمرکز کنید. نیم ساعت کار متمرکز خیلی مفیدتر و کارآمدتر از یک روز تمام با حواسپرتی است. در زیر به 10 نکته برای ایجاد تمرکز عمیق اشاره می کنیم: 1) سروصداها را قطع کنید. ممکن است برایتان واضح و آشکار باشد که چیزهایی که موجب حواسپرتی شما می شوند، تمرکزتان را بر هم می زنند اما آیا برای از بین بردن آنها اقدام کرده اید؟ می دانم وسوسه انگیز است که صدای زنگ هشدار ایمیل های رسیده یا IM یاهو مسنجر را روشن بگذارید و به آنها پاسخ دهید اما در آخر خواهید دید که اینکار فقط تمرکز شما را بر هم زده است. متمرکز شدن کامل حداقل 15 دقیقه زمان می برد. اگر هر 5 دقیقه حواستان به جایی پرت می شود مزمئن باشید که اصلاً نخواهید توانست روی کارتان تمرکز کنید. ایمیل هایتان را در یک زمان برنامه ریزی شده انجام دهید. از اطرافیان هم بخواهید که وقتی مشغول کار روی این پروژه هستید مزاحمتان نشوند.اگر لازم است که به تلفن ها فوراً پاسخ دهید، کارتان را برای زمانی برنامه ریزی کنید که شرکت کمتر شلوغ باشد. 2) ساختار محیطتان را اصلاح کنید. محل کارتان تاثیر زیادی در توانایی شما برای تمرکز کردن دارد. سعی کنید رو به در، تلفن یا پنجره ها که ممکن است موجب حواسپرتی شما شوند بنشینید تا به این ترتیب بتوانید هر از گاهی نیم نگاهی به آنها داشته باشید. 3) اهدافتان را مشخص کنید. قبل از اینکه کارتان را شروع کنید باید هدفتان را دقیقاً مشخص کنید. اگر مطمئن نیستید که نتیجه نهایی چه خواهد شد، این گم گشتگی متمرکز شدنتان را غیرممکن می کند. پس قبل از اینکه کار را شروع کنید، یک تصویر اجمالی از ساختار کار در ذهنتان تجسم کنید. 4) پروژه های بزرگ را تقسیم بندی کنید. کارهای بزرگ که نقطه شروع و پایان مشخصی ندارند تمرکز را برهم می زنند. اگر لازم است که روی پروژه بزرگی کار کنید، مسیری برای شروع مشخص کنید. اگر توالی کارها مشخص نباشد تمرکز کردن روی کار سخت خواهد شد. چند دقیقه زمان بگذارید و نه تنها نتیجه نهایی بلکه ترتیب انجام کارها و مراحل آن را نیز برنامه ریزی کنید. 5) قوانین را بدانید. باید ببینید برای انجام کاری که پیش رو دارید از چه قواعد و رهنمودهایی باید پیروی کنید. کیفیت کار باید در چه سطحی باشد؟ چه استانداردهایی را باید دنبال کنید؟ چه محدودیت هایی دارید؟ مثلاً اگر می خواهید برنامه بنویسید باید ببینید که چقدر دستور لازم دارید، از چه کارکردهایی می خواهید استفاده کنید و چه انعطاف پذیری لازم است. اگر می خواهید مقاله ای بنویسید، درمورد طول مقاله و سبک نوشتار آن تصمیم بگیرید. اگر قوانین کارتان از همان ابتدا مشخص نباشد، بعدها که در طول پروژه به آن بر بخورید، تمرکزتان را بر هم خواهند زد. 6) فرجه تعیین کنید. وقتی تلاش بر ایجاد تمرکز است، تعیین فرجه هم مزیتهایی دارد و هم معایبی. ایجاد فرجه باعث می شود که از کارهای اضافی پرهیز کنید و سرعت کارتان را بالا ببرید. مثلاً اگر برای طراحی یک لوگو فقط یک ساعت به خودتان زمان بدهید، مطمئناً لوگویی که طراحی می کنید بسیار ساده خواهد بود و از طرح های شلوغ دوری خواهید کرد. معایبی که می توانید تعیین فرجه داشته باشد این است که باعث می شود بیشتر نگران زمان باقیمانده تان باشید تا خود کار. در موارد زیر تعیین فرجه پیشنهاد می شود: · زمان محدود است. مثلاً فقط یک روز برای انجام کاری که معمولاً هفته ها زمان می برد وقت داشته باشید. با تعیین فرجه دیگر کارهای غیرلازم را انجام نخواهید داد. · وقتی ممکن است به راحتی هدف نهایی را فراموش کنید. اگر کارتان طوری است که می تواند به شکل ها و ایده های جدید گسترش پیدا کند، برای اینکه آنرا تحت کنترل درآورید، فرجه تعیین کنید. · برای جلوگیری از تعویق کار. اگر نگران این هستید که کار را دیر آماده کنید، برای صرفه جویی در وقت می توانید فرجه برای خود تعیین کنید. 7) موانع کار را بشکنید. موانع زمانی ایجاد می شوند که به مشکلی در کار برمی خورید. این مسئله ممکن است وقتی ایده هایتان ته می کشد یا تمرکزیتان برهم می خورد اتفاق بیفتد. با طرح ریختن روی یک تکه کاغذ این موانع را از میان بردارید. نوشتن افکار و ایده هایتان باعث می شود حتی اگر خسته شوید باز هم تمرکزتان را حفظ کنید. 8) خودتان را جدا کنید. اگر می خواهید کارتان درست و به موقع انجام شود، تارک دنیا شوید و خودتان را از بقیه آدم ها جدا کنید. اطرافیان موجب بر هم خوردن تمرکزتان می شوند، مگر اینکه کارتان مرتبط با آنها باشد. یک محل خصوصی برای خودتان ایجاد کنید و تا کارتان تمام نشده، با هیچکس حرف نزنید. می توانید روز در اتاق متذکر شوید که کسی مزاحمتان نشود. 9) عقل سالم در بدن سالم است. آنچه می خورید تاثیر زیادی در تمرکز شما دارد. مطمئناً کسی که مست سر کار می رود نمی تواند انتظار داشته باشد که بتواند روی کار خود تمرکز کند. اگر کم خوابی داشته باشید، بیش از حد از محرک هایی مثل کافئین استفاده کنید یا غذاهای پرحجم و چرب بخورید، قدرت تمرکزتان پایین خواهد آمد. سعی کنید تا می توانید عادات ناسالم را در خود از بین ببرید و مطمئن باشید که بعد از یک ماه تغییر شگرفی در سطح انرژیتان پدید می آید. 10) صبور باشید. مطمئناً وقتی سر کاری می نشینید میل زیادی پیدا می کنید که مدام بلند شده و کار دیگری انجام دهید. اما باید بدانید که اگر صبور باشید مطمئناً خیلی خوب می توانید روی کارتان تمرکز کنید و کار را سریعتر به پایان برسانید. بدون داشتن کمی صبر، جریان کار راه نخواهد افتاد. اگر به تمرکز قوی نیاز دارید، بین 90 تا 120 دقیقه را پیشنهاد می کنیم. اگر کمتر از این زمان باشد وقت زیادی را برای شروع کردن تلف خواهید کرد. موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ سه شنبه دوم اسفند ۱۳۹۰ ] [ 8:15 ] [ محسن ]
میزان خوشبینی هر فرد براساس این که چگونه رویدادها را تعریف میکند و از چه دیدگاهی به مسائل مینگرد، سنجیده میشود. اگر یاد بگیرید که علّت وقوع رویدادهای مثبت را (۱) کاری که خودتان انجام دادهاید، (۲) نشانهای از چیزهای خوب بیشتری که پیش خواهند آمد و یا (۳) شاهدی مبنی بر این که چیزهای خوبی در سایر زمینههای زندگیتان اتفاق خواهد افتاد بدانید، نیمی از راه را طی کردهاید. همچنین اگر بتوانید به رویدادهای منفی به عنــــوان (۱) چیزی که تقصیر شما نبوده است و یا (۲) پدیدههای منفرد و مجزایی که اثری بر رویدادهای آینده یا سایر جنبههای زندگیتان ندارند فکر کنید، بقیه راه را هم پیمودهاید! درجه سختی: کم چگونه:
توصیهها:
نیازمندیها:
منبع “How To Become More of an Optimist”, Elizabeth Scott. M.S. موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ] [ 14:32 ] [ محسن ]
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استوددارد ، که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی)، تاثیرات اطراف ما، کمال همنشین ما، مطالب مفید [ شنبه یکم بهمن ۱۳۹۰ ] [ 15:5 ] [ محسن ]
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ چهارشنبه دوم آذر ۱۳۹۰ ] [ 18:7 ] [ محسن ]
مقاله درباره تمرکز حواس و مطالعه
راهکار های تمرکز حواس روش های اصولی برای مطالعه تمركز حواس: يعني عوامل حواس پرتي را به حد اقل رساندن... تمركز هر شخص به نسبت كاهش عوامل حواس پرتي او افزايش مي يابد و بنا به تغييرات موقعيت ذهني و محيطي او تغيير مي كند . بيشتر افراد گمان مي كنند كه تمركز يك امر ذاتي و تغيير آن ناممكن است ، در حالي كه تمركز يك يك امر اكتسابي است و بايد هر روز پرورش و جهت داده شود و هر كس با هوش عادي خود مي تواند به آن دست يابد. پس برقراري تمركز حواس به ميزان كاهش عوامل حواس پرتي بستگي دارد . منشاء حواس پرتي .....
منشاء حواس پرتي حواس پرتي يا منشاء ذهني و دروني دارد و يا منشاء بيروني و محيطي. بي شك حواس پرتي بيروني آسانتر از عوامل حواس پرتي دروني بر طرف مي شود .پس مي توان بدون توجه به عوامل محيطي مانند : 1-آمادگي براي مطالعه: براي شروع مطالعه ، ابتدا بايستي خود را از جهات گوناگون آماده كرد، زيرا حداكثر آمادگي ، مقدمه اي براي علاقمندي به مطالعه، ايجاد تمركز حواس و يادگيري بهتر مي باشد. منظور از آمادگي پيدايش تمام شرايطي است كه شخصي را قادر مي سازد تا با اطمينان به موفقيت و اعتماد به نفس، به تجربه خاصي بپردازد ، شعاري نژاد«1370» در كتاب ادبيات كودكان اين شرايط را به چهار دسته ي: بدني، ذهني، اجتماعي و رواني تقسيم كرده است. 2-داشتن علاقه به مطالعه: مطالعه ثمر بخش از دو عامل متاثراست: يكي علاقه نسبت به مطالب خواندني ، ديگر كاربرد ماهرانه فنون مطالعه نسبت به مطلب خواندني سبب مي شود تا شخص به مطالعه بيشتر بپردازد ، مطالعه بيشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه مي شود ، كاربرد فنون بهتر ، مطالعه را آسانتر ، سريعتر و لذت بخش تر مي سازد؛ در نتيجه علاقه خواننده نسبت به مطالعه افزايش مي يابد. پس تا زماني كه فرد تمايل يا علاقه به انجام كاري نداشته باشد نمي تواند برانگيخته شود. لذا وقتي خواننده به موضوعي علاقه مند مي شود، خود به خود بر آن تمركز مي كند، بيشتر دقت مي كند و به راحتي مطالب را به حافظه مي سپارد و بعدا هم خيلي راحت به خاطر مي آورد .پس ازعلاقه پيدا كردن نسبت به مطالب، گام بعدي تعيين هدف مطالعه است زيرا هدف زير بناي انجام كاري است و به فعاليت انسان جهت و نيرو مي دهد . 3- تعيين زمان و مكان مطالعه: يكي از راه هاي برقراري تمركز حواس اين است كه مطالعه در آن ساعت از روز انجام گيرد كه براي فرد مناسبتر است. اما تعيين مناسبترين زمان براي مطالعه كاري دشوار است و به عادات فردي بستگي دارد. برخي افراد عادت دارند تا نيمه هاي شب بيدار بمانند و با استفاده از سكوت و آرامش شبانه با خيالي راحت و آسوده مطالعه كنند برخي ديگر عادت دارند شب زود بخوابند و صبح زود از خواب بيدار شوند وبه مطالعه بپردازند. با اين توصيف تعيين زمان و مقدار مطالعه باعث آگاهي از تمام زمينه مطالعه ، برقراري تمركز حواس، عدم سردرگمي، جلوگيري از اتلاف وقت و انرژي و فهم بهتر مطالب مي شود. والتر پارك به نقل از اردبيلي (1377) يكي از متخصصين مهارتي مطالعه دروس دانشگاهي در كتاب خود به نام « چگونه درس بخوانيم؟» چنين مي نويسد: 4- يادبگير كه بگويي «نه»: « زمانيكه تصميم گرفتيد بايد مطالعه كنيد اما دوستان يا هم اتاقي هاي شما در خواست مي كنند كه دور هم جمع شويد ؛ هنر گفتن «نه» را در خود تقويت كنيد . اگر اين اراده در شما ضعيف است ، مي توانيد روي در اتاق مطالعه خود بنويسيد « مزاحم نشويد» اگر موفق نشديد مي توانيد كارهاي ديگري انجام دهيد كه نشان دهد شما دوست نداريد كه كسي باعث از هم گسيختن افكار شما شود. 5- ترك افكار منفي و داشتن افكار مثبت: مطالعه عميق و يادگيري ثمر بخش وقتي حاصل مي شود كه فرد تصور مثبتي از خود داشته باشد و به خود اعتماد كند . زيرا اعتماد به خود در موفقيت مؤثر است و مهارت را بيشتر و نيرو را افزايش داده و مغز را سالمتر مي كند . وقتي مي خواهيد كاري انجام دهيد از گفتن كلماتي همانند : نمي خواهم ، نمي دانم، نمي توانم بپرهيزيد. جمله « اين كار محال» است را از دفتر زندگي خود خط بزنيد ، ترس و بدگماني و بي ارادگي را از ذهن خود دور كنيد . هرگز به خويشتن اجازه ندهيد كه هيجانات و افكار منفي شما را در خود غرق سازد و تمركز حواس شما را مختل كند. اعتماد به نفس داشته باشيد و پيوسته به نزد خود تكرار كنيد كه قادر به انجام كار هستم ، مي توانم انجام دهم و بايد انجام دهم . بدين طريق تفكر مثبت را در خود پرورش دهيد. 6- طرح سئوال: طرح سئوال يكي از شيوه هاي مطالعه دقيق و فعالانه است كه در تمام اوقات مطالعه، مفيد است. طرح سئوال پيش از مطالعه دقيق، فرد را وادار مي كند تا به طور فعالانه و با تمركز و دقت كافي و با انگيزه و علاقه به مطالعه بپردازد . طرح سئوال هنگام مطالعه يكي از روشهايي است كه خواننده را فعال و به طور عمقي او را در گير مطالعه مي كند وسبب برانگيختن جديت و تلاش وي به هنگام مطالعه مي شود و فرد براي يافتن پاسخ به سئوالات بايستي تمركز حواس خود را حفظ نمايد ، زيرا در هنگام مطالعه ، نمي توان بدون تمركز پاسخ سئوالات را پيدا كرد. بعد از خواندن مطالب با طرح سئوال مي توان ميزان فراگيري خود را ارزشيابي نموده و به نقاط قوت و ضعف خود پي برد و سبب ايجاد نظر انتقادي نسبت به مطالب در فرد مي شود. خواننده در مطالعات بعدي براي از بين بردن نقاط ضعف خود با دقت و تمركز بيشتري مطالعه مي كند. 7- آگاهي از شيوه هاي صحيح مطالعه و يادگيري: « برخي از والدين به طور مدام به فرزندان خود مي گويند درس بخوانيد، مطالعه كنيد، ولي هرگز نمي گويند چگونه مطالعه كنيد و روشهاي صحيح مطالعه را نمي دانند» بنابر اين آگاهي از شيوه هاي صحيح مطالعه و يادگيري چون:تند خواني ، عبارت خواني، خواندن اجمالي ، خواندن تجسمي، و ... به خواننده كمك مي كند تا تمركز حواس خود را هنگام مطالعه حفظ نمايند. 8- جديت در مطالعه: به محض نشستن پشت ميز مطالعه خواندن را با جديت شروع كنيد ، چرا كه اگر سريع مشغول به كار مطالعه شويد ، تمركز حواس زود به دست مي آيد « اين ضرب المثل چيني را به ياد داشته باشيد كه: فتح ستارگاني كه هزاران فرسنگ از ما دور هستند با بر داشتن قدم اول امكان پذير است» شك و ترديد حاصلي جز حواس پرتي يا انحراف حواس و تسليم به تخيلات واهي ندارد ، اجازه ندهيد چيزي جز مطالعه ذهن شما را مشغول كند . 9- استفاده از راهنما: يكي از شيوه هاي برقراري تمركز حواس، استفاده از يك راهنا نظير ؛ انگشت سبابه، مداد و ... به هنگام مطالعه است . زيرا استفاده از يك راهنما هنگام مطالعه باعث تمركز حواس بهتر ، افزايش سرعت مطالعه، عادت به روان خواندن، جلوگيري از برگشت دوباره خواني و اتلاف وقت و جلوگيري از خستگي چشم و ذهن مي شود. 10- خط كشيدن زير مطالب مهم: استفاده از اين روش يكي از شايعترين راهبردي است كه اغلب دانش آموزان و دانشجويان از آن استفاده مي كنند. مرتضوي زاده (1379) در تحقيقي نشان داد « كه شايعترين شيوه به كار رفته از سوي دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه استان كهگلويه و بوير احمد اين بود كه اظهار نمودند هنگام مطالعه زير مطالب مهم خط كشيده و نكات مهم را برجسته مي سازم» . لذا هنگام مطالعه بايد با استفاده از يك مداد ، ايده ها و مطالب مهم و اساسي را علامتگذاري نموده. زيرا براي مشخص نمودن ايده ها و مطالب مهم و اساسي و خط كشيدن زير آنها لازم است با نمركز حواس و دقت خاصي به مطالعه مشغول شد. پس خط كشيدن زير مطالب مهم باعث برقراري تمركز حواس و جلوگيري از حواس پرتي مي شود. 11- ياداشت برداري هنگام مطالعه: ياداشت برداري نوعي تكرار درس است كه هم سبب تمركز حواس و هم موجب بيشتر به خاطر سپردن مطالب مي شود . ياداشت برداري خوب ، كاري جدي و فعال است كه با انديشيدن ملازمه دارد ، لذا براي ياداشت برداري بايد هنگام مطالعه فعال بود و لازمه فعال بودن ، داشتن تمركز حواس است و براي برقراري تمركز حواس جهت نوشتن ، هماهنگي چشم و مغز به منزله نوعي يادگيري تجسمي چند بعدي با قدرتي بي نظير است كه تمركز حواس را تقويت نموده و فهم مطالب و سرعت يادگيري را افزايش مي دهد.
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۰ ] [ 17:27 ] [ محسن ]
داستان شیخ صنعان
حکایت و داستان عاشق شدن شیخ صنعان یکی از داستانهای عرفانی زیباست که اصل داستان در کتاب تحفه الملوک امام محمد غزالی آمده است و شیخ فریدالدین عطار این داستان را به زیبایی تمام در کتاب منطق الطیر به نظم کشیده است. از دیگر کسانی که به نظم این داستان پرداخته اند می توان به وحدت هندی از عرفای قرن سیزدهم اشاره کرد. بنا دارم به یاری خداوند در چند قسمت با استفاده از اثر عطار و وحدت هندی این داستان را برای دوستان عرضه کنم انشاالله موجب بهره و لذت گردد. صنعان در اصل سمعان بوده است و گویند نام دیر و خانقاهی در نزدیکی شهر دمشق سوریه بوده است. این شیخ نامش عبدالرزاق بوده و مقام والایی در عرفان داشته و صاحب مریدان و شاگردان فراوانی بوده است: شیخ سمعان پیر عهد خویش بود در کمال از هر چه گویم بیش بود شیخ بود او در حرم پنجاه سال با مرید چارصد صاحب کمال هم عمل هم علم با هم یار داشت هم عیان هم کشف هم اسرار داشت هر که را بیماری و سستی یافتی از دم او تندرستی یافتی خلق را فی الجمله در شادی و غم مقتدائی بود در عالم علم منطق الطیر که در ام القری از اهل قرآن فقیهی بود نامش شیخ صنعان دل او کاشف اسرار توحید ضمیرش مظهر انوار توحید مر او را بود در اقلیم امکان مرید چارصد از اهل عرفان وحدت شیخ صنعان که چنین جاه و مقام و مرتبه ای در کمالات داشت چند بار در خواب دید که در ولایت روم بتی را سجده می کند و چون بیدار شد به نور یقین دانست که خطر و امتحان بزرگی در پیش است و چاره ای ندارد و باید به سفر روم برود. پس عزم روم نمود و چهارصد شاگرد و مریدش نیز به پیروی او در سفر به ولایت روم همراه او شدند. زمانی که شیخ به روم رسید ناگهان بنا و عمارت با شکوهی را مشاهده کرد که دختر ترسا و مسیحی در کنار پنجره آن عمارت نشسته بود دختر ترسا آنقدر زیبا بود که آفتاب بر جمال او حسد می ورزید و هر کس عاشق او می شد از شدت اشتیاق و عشق قبل از رسیدن به او جان تسلیم می کرد: از قضا را بود عالی منظری بر سر منظر نشسته دختری دختری ترسا و روحانی صفت در ره روح اللهش صد معرفت هر دو چشمش فتنه عشاق بود هر دو ابرویش بخوبی طاق بود لعل سیرابش جهانی تشنه داشت نرگس مستش هزاران دشنه داشت منطق الطیر دختر ترسا با دیدن شیخ نقاب پس می زند و شیخ با دیدن چهره بی نقاب دختر تمام وجودش از عشق آتش می گیرد و عشق آن زیبارو تمام هستی و ایمان و مقام و شهرت شیخ صنعان را به غارت می برد: دختر ترسا چو برقع بر گرفت بند بند شیخ آتش در گرفت عشق دختر کرد غارت جان او کفر ریخت از زلف بر ایمان او شیخ ایمان داد و ترسائی خرید عافیت بفروخت رسوایی خرید شاگردان شیخ چون این حالت را دیدند شروع به نصیحت شیخ کردند اما هیچ فایده نداشت زیرا نصیحت در عاشق آشفته دل و درد بی درمان عشق هرگز اثر نمی کند: عاشق آشفته فرمان کی برد درد درمان سوز درمان کی برد منطق الطیر
و شیخ بی دل و بی قرار در کوی دلدار ساکن می شود و یارانش به دلداری او می پردازند: یکی از یارانش گفت ای شیخ بزرگ برخیز و غسلی کن و این اندیشه بد را از دل بران و شیخ می گوید امشب صدها بار با خون جگر غسل نموده ام: هم نشینی گفتش ای شیخ کبار خیز، این وسواس را غسلی برآر شیخ گفتش امشب از خون جگر کرده ام صد بار غسل ای بی خبر مرید دیگری می گوید شیخ بزرگ تسبیحت را کجا افکندی و شیخ پاسخ می دهد تسبیحم را دورافکندم تا زنار بر بندم( زنار کمر بند مخصوص مسیحیان بوده تا از مسلمانان باز شناخته شوند) آن دگر یک گفت تسبیحت کجاست کی شود کار تو بی تسبیح راست گفت تسبیحم بیفکندم ز دست تا توانم بر میان زنار بست و یکی از مریدانش می گوید شیخا بر خیز و دست از این کار عاشقی بردار و نماز بگذار و شیخ در جواب می گوید:صورت آن یار زیبا را نشانم دهید تا رو به محراب صورتش دایما نماز بگذارم: آندگر یک گفت ای دانای راز خیز خود را جمع کن اندر نماز گفت کو محراب روی آن نگار تا نباشد جز نمازم هیچ کار و هر یک از مریدان به تناسب حال نصیحت در خور نمودند و پاسخ مناسبتری شنیدند و شیخ با این پاسخها نشان داد که عشق او به دختر ترسا بسی کاری است و او قصد کنار نهادن این عشق را ندارد. و ساکن کوی دلدار می شود. از دیگر سو دختر ترسا با دیدن این وضعیت از خدمتکارانش می خواهد که از حال شیخ جویا بشوند و بپرسند که درد و گرفتاری او از کجاست و اگر او نیازمند مال و منال است به او مال بدهید. اگر بیمار است طبیب برایش خبر کنید و اگر گناهکار است من برایش از حضرت مسیح شفاعت می طلبم اما اگر عاشق است دلدارش را خبر کنید چونکه علاج عشق نه در دست ماست و نه در دست حضرت مسیح زیرا درد عشق را فقط دلدار می داند و فقط او قادر به درمانش است: اگر از عشق باشد مضطرب حال ز معشوقش خبر گیرید احوال و لکن چاره اش در دست ما نیست دوای او در این دارالشفاء نیست بگوییدش به صد رفق و مدارا که ناید چاره عشق از مسیحا بود درگاه دلدارش سزاوار که رنج دل نداند غیر دلدار وحدت هندی اما هر چند آن نگار زیبا رو خود را در ظاهر به بی خبری زده بود اما دلش از جان شیخ آگاه بود و تجاهلش نیز از روی ناز محبوبی بود: اگر چه ناز محبوبی به سر داشت به او از راه دل لطفی دگر داشت وحدت و چنین بود که شیخ نزدیک به یک ماه در کوچه ترسا زاده نشست و حتی با سگان کویش هم نشین شد تا دختر بر بالینش آمد و خودش از حال شیخ جویا شد و شیخ به عشق دختر اقرار نمود و گفت که دلم از دوریت خون است چشمانم چون ابر در بارش است و وجودم از عشق تو بی قرار است. دختر ترسا از روی ناز و تکبر پاسخ داد که تو پیری و از شدت پیری بی عقل و خرف گشته ای. لباس عشق برازنده تو نیست تو باید در تدارک کافور و کفن باشی. شیخ پاسخ می دهد هر چه دلت می خواهد بر من بگو اما بدان که عشق پیر و جوان نمی شناسد و عشق بر هر دل بنشیند آن دل را آشفته می سازد: عاشقی را چه جوان چه پیر مرد عشق بر هر دل که زد تاثیر کرد عطار دختر ترسا می گوید اگر تو در عشقت مردانه ایستاده ای باید چهار شرط را بجا آوری و آن چهار شرط عبارتند از:
بت پرستی کن، قرآن بسوزان،شراب بنوش و ایمانت را کنار بگذار: سجده کن پیش بت و قرآن بسوز خمر نوش و دیده را ایمان بسوز شیخ گفت: شراب می نوشم اما آن سه کار دیگر را نمی توانم . دختر ترسا گفت کسی که هم رنگ یارش نباشد او یار نا صادق است پس اگر تو در عشق به من صادقی باید اسلام را کنار گذاری و دین من را قبول کنی و شیخ قبول کرد شیخ را به شرابخانه بردند و شیخ از یک سو با نوشیدن شراب و از سوی دیگر از جمال دختر ترسا چنان مست شد که نزدیک بود دستش را در گردن ترسا زاده کند که دختر گفت اکنون اگر قصد داری به من برسی باید به دین من اقرار نمائی و شیخ چنان کرد و شیخ را به دیر ترسایان بردند و شیخ جامه اسلام کنار نهاد و مسیحی گشت و زنار بست و همه آنچه را که می دانست از قرآن و اسلام همه را به کلی فراموش کرد شیخ چون در حلقه زنار شد خرقه آتش در زد و در کار شد دل ز دین خویشتن آزاد کرد نه ز کعبه نه ز شیخی یاد کرد آنگاه رو به دختر ترسا کرد و گفت : ای دلبر زیبا هر آنچه خواستی انجام دادم . شراب نوشیدم و بت پرستی کردم و بلایی از عشق بر سرم آمد که هیچکس نبیند.از عشق تو بود که همه رازهای سینه ام و گنجینه معرفتم از بین رفت و اکنون چون کودکان نو آموز مکتب شده ام و انگار تازه الفباء می آموزم و ابجد می خوانم: ذره عشق از کمین در جست جست برد ما را بر سر لوح نخست تخته کعبه است ابجد خوان عشق سرشناس غیب سرگردان عشق و اکنون من وصل تو را می خواهم و این همه کار را به امید وصل تو و رسیدن به تو انجام داده ام وصل خواهم و آشنایی یافتن چند سوزم در جدایی یافتن دگر بار دختر ترسا گفت که کابین و مهریه من بسیار سنگین است و من سیم و زر زیاد می طلبم و تو بی چیزی بهتر است از عشق من درگذری. شیخ گفت اینهمه مرا دردسر نده و بهانه تراشی نکن نمی بینی که به خاطر تو دین و ایمان و دوستانم را از دست داده ام آیا این چنین رفتاری با من درست است؟ ترسا زاده که او را مرد کار و جدی یافت گفت پس به جای مهریه من باید یکسال خوکبانی و خوک چرانی کنی تا آنگاه به من برسی. شیخ یک سال تمام خوک چرانی کرد: رفت پیر کعبه و شیخ کبار خوک وانی کرد سالی اختیار یاران شیخ با دیدن حال و روز شیخ او را ترک نموده و به جانب کعبه روان شدند در کعبه یکی از شاگردان شیخ که با او نبود از شاگردان دیگر حال شیخ را پرسیدند و شاگردان همه ماجرا را تعریف نمودند. آن شاگرد کعبه نشین ناراحت گشت و گفت اگر شما با شیخ خود همرنگ بودید باید هر چه او می کرد پیروی می کردید و با او زنار می بستید و مسیحی می شدید. پس شرم بر شما که شیخ خود را رها نموده اید.شاگردان پاسخ دادند که ما خواستیم تا با شیخ همراه و همگام شویم اما او قبول نکرد و به ما گفت دنبال کار خویش رویم. آن مرید کعبه نشین گفت گرچه از در شیخ باز گشته اید اما از در حق نباید برید و باز گشت پس : گرچه از شیخ خویش کردید احتراز از در حق ارچه می گردید باز و شاگردان به اشاره آن مرید خاص چهل شبانه روز به تضرع و دعا و چله نشینی پرداختند تا دوباره شیخ خود را بازیابند.سر انجام پس از چهل شبانه روز زاری و التماس ، آن مرید خاص در حالت رویاء و شهود حضرت مصطفی(ص) را دید و به دامنش در افتاد که ای رهنمای عالمیان به خاطر خدا شیخ ما را از گمراهی نجات بخش. حضرت پیامبر پاسخش می دهد که به خاطر همت عالی تو که برای رهایی شیخ به خداوند توسل جستی شیخ را رها نمودم. گرفتاری شیخ از آن جهت بود که از دیر باز غباری در وجود شیخ بود که او را گرفتار نموده بود و من شفاعتش کردم تا توبه نمود و آن غبار از میان رفت و او توبه کرد و از گناه پاک گردید. از آنسو دختر ترسا در خواب دید که آفتاب با او در سخن آمد و گفت در پی شیخ روان شو و دین او پذیر و تو که او را پلید نموده بودی به دست او پاک شو. دختر ترسا چون از خواب برخاست جانش را پر درد یافت و احساس عجیبی پیدا کرد. چاره ای نبود جز اینکه در پی شیخ روان گردد. با دل پر درد و شخص ناتوان از پی شیخ و مریدان شد روان او در حالیکه به دنبال شیخ سر از پا نمی شناخت با خداوند راز و نیاز می کرد و می گفت: خداوندا مرد راهت را من راه زدم و از راه بردم اما تو مرا از راه مبر که من نادان و غافل بودم. خداوندا دریای خشم و قهرت را فرو نشان چرا که من ندانستم و خطا کردم. از درون به شیخ الهام شد که دختر ترسا از دینش برون شده و به راه باز آمده است و این زمان به دستگیری نیاز دارد. شیخ دوباره چون باد به سرعت به عقب و در پی دختر روان شد. مریدان دوباره دچار نگرانی شدند و بیم از آن یافتند که شیخ باز دین و ایمانش را از دست بدهد. جمله گفتندش ز سر بازت چه بود توبه و چندین تک و تازت چه بود بار دیگر عشق بازی می کنی توبه ای بس نا نمازی می کنی شیخ در پاسخ مریدان ، حال دختر را با آنان بگفت و هر که شنید از حال رفت. شیخ با یاران به عقب برگشتند تا به آن دختر دلنواز رسیدند. دختر چنان پریشان گشته بود که انگار مرده ای بر روی زمین بود. دختر با دیدن شیخ خود مدهوش گشت و از حال رفت و شیخ با اشک چشم بر صورتش آب افشاند . زمانیکه دختر به هوش آمد گفت از شرمساری تو جانم آتش گرفته است و بیش از این توان در بیراهه رفتن را ندارم . من را توبه ده و آئین اسلام را بر من عرضه نما. دختر چنان ذوق ایمان در دلش جاری گشت که توان ماندن در این جهان را از دست داد و با شیخ الوداع نمود و جان تسلیم کرد: گفت شیخا طاقت من گشت طاق من ندارم هیچ طاقت در فراق می روم زین خاندان پر صداع الوداع ای شیخ عالم الوداع گشت پنهان آفتابش زیر میغ جان شیرین زو جدا شد ای دریغ قطره ای بود او در این بحر مجاز سوی دریای حقیقت رفت باز جمله چون بادی ز عالم می رویم رفت او و ما همه هم می رویم زین چنین افتد بسی در راه عشق این کسی داند که هست آگاه عشق پایان موضوعات مرتبط: چراغ راه، نکات خواندنی، خلاصه کتاب [ سه شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۰ ] [ 14:21 ] [ محسن ]
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 13:5 ] [ محسن ]
موضوعات مرتبط: ارتباطات، خلاصه کتاب [ سه شنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 12:6 ] [ محسن ]
تن آرامی یا ریلکسیشن (Relaxation) و تاثیر آن در مطالعه موفق
همان طور که خود شما می دانید، هیچ چیز به اندازه آرامش در تمرکز فکر نقش مؤثر ندارد. هرچه آرامش جسمی و ذهنی شما بیشتر باشد، به همان نسبت تمرکز فکرتان بیشتر خواهد بود. تن آرامی یا ریلکسیشن (Relaxation)، تکنیکی است برای آرام سازی عضلات بدن. از آنجا که بین ذهن و تن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، هرچه که شما در جسم خود آرامش بیشتری برقرار می کنید، در ذهنتان نیز آرامش بیشتری برقرار می شود. اغلب کسانی که از عدم تمرکز فکر، شکوه و شکایت می کنند در حقیقت از افکار مزاحم ذهنی خود می نالند و همیشه می پرسند با این افکار مزاحم که ذهن ما را اشغال کرده، چه کار کنیم؟ تن آرامی، غالباً به سه شکل انجام می شود: ۱. آرام سازی بدون ایجاد تنش ۲. آرام سازی پس از ایجاد تنش ۳. ریلکس پیشرونده یا تجسمی در روش آرام سازی بدون ایجاد تنش، شما به تک تک عضلات خود فرمان “آرام باش” می دهید. البته فرمان شما به ترتیب به این عضلات القا می شود: ۱. پای راست ۲. پای چپ ۳. دست راست ۴. دست چپ ۵. شکم وکمر ۶. سینه و کتفها ۷. صورت ۸. پوست سر ما هیچ وقت یکباره بدن را شل نمی کنیم؛ این کار، کم تأثیر و تا حدی نادرست است. ذهن ما فرمانهای کلی را نمی پذیرد. وقتی می گوییم: “بدن من، به تمامی شل و راحت شو”، مغز در صدد اجرای این فرمان بر می آید. اما چون این فرمان خیلی کلی است، مغز در انجام آن کاملاً موفق و مؤثر نیست و بنابراین از آن سر باز می زند. مغز ما فرمانهای جزیی و مشخص را بهتر می پذیرد. هرچه فرمان جزیی و مشخص تر باشد، پذیرش و اجرای مغز بهتر خواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که ما عضلات را به هشت گروه تقسیم کردیم و به طور جداگانه به هر گروه فرمان راحت باش دادیم. حتی برخی از یوگیها، ریلکسی را پیشنهاد می کنند که فرمانها در آن به مراتب جزیی تر است: ابتدا انگشت کوچک پا، بعد پاشنه، قوزکها و . . . را شل می کنیم تا به بالای صورت برسیم. با وجود این که این ریلکس تأثیری عالی و نتیجه ای فراوان دارد، ما آن را به شما توصیه نمی کنیم چرا که طولانی بودنش ممکن است برای شما که تازه می خواهید به طور جدی این تمرینات را دنبال کنید، خسته کننده به نظر برسد. برای این که هم از فرمانهای کلی اجتناب کرده باشیم و هم از آن تمرینهای بسیار جزیی و خسته کننده، ما پس از قرار گرفتن در وضعیت مطلوب – که جلوتر آن را توضیح می دهیم – عضلات را در هشت مرحله شل می کنیم. به این ترتیب: ۱. پای راست خود را از انگشتان تا کمر در ذهن خود مجسم کنید. آن را احساس کنید و فرمان شل شدن بدهید: “پای راست من، راحت و آرام شو.” هر جا که انقباض و تنشی احساس می کنید به طور ارادی آن را شل کنید و به خود تلقین کنید: “پای راست من لحظه به لحظه شل تر و آرامتر می شود.” اکنون انبساط و شل بودن و آرام بودن را در پای راست خود حس کنید. ۲. پای چپ خود را به همان صورت مجسم و احساس کنید. فرمان دهید: ” پای چپ من راحت و آرام شو.” به طورارادی پای چپ خود را شل تر و شل تر کنید و به خود تلقین کنید که لحظه به لحظه چنین می شود. پای چپ ِ آرام شده و شل شده ی خود را احساس کنید. ۳. اکنون هر دو پایتان در نهایت راحتی و آسودگی است. ذهن خود را متوجه دست راست خود کنید. از انگشتان تا شانه را در ذهن خود ببینید و فرمان دهید: “دست راست من منبسط و آرام شو.” دست راست خود را شل کنید و به خود بگویید که لحظه به لحظه شل و شل تر می شود. ۴. حالا دست چپ خود را به همان صورت مجسم کنید و فرمان دهید: “دست چپ من راحت و آرام شو.” ببینید که دست چپ شما هر لحظه آرام تر و شل تر می شود. ۵. حالا عضلات شکم، پهلوها، پشت و کمر خود را دور تا دور مجسم کنید و فرمان دهید: “عضلات شکم و پشت من، سنگین و آرام شوید.” به خود تلقین کنید که عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات پشت و شکم خود را شل کنید. ۶. حالا نوبت به عضلات سینه و پشت کتفها می رسد. مجسم کنید و فرمان ذهنی بدهید و شل کنید. ۷. اکنون که بدن شما از گردن به پایین، کاملاً شل و راحت است به عضلات صورت خود فکر کنید. عضلات صورت، بسیار مهم هستند. به خود فرمان دهید: “عضلات صورت من شل، راحت و افتاده شوید.” پیشانی را بیندازید. ابروها افتاده باشد. به ویژه دور چشمها را راحت کنید. گونه ها را افتاده و شل کنید و فک پایین را کاملاً شل کنید. به خود تلقین کنید که عضلات شما هر لحظه شل تر و آرامتر می شوند. ۸. در مرحله آخر، آرامش را در پوست سر و ذهن خود گسترش دهید. احساس گستردگی، خلأ و انبساط را در ذهن خود به وجود آورید. در این وضعیت، چند دقیقه بمانید. به هیچ چیز به جز آرامش جسمتان فکر نکنید. این بی فکری و خلأ، توانایی تمرکز حواس شما را پس از این به شکل چشمگیری افزایش می دهد. مراحل ریلکس همان طور که دیدید، در هر قسمت، چهار مرحله را پشت سر گذاشتیم که به ترتیب عبارت بود از: ۱. تجسم و احساس ۲. فرمان ذهنی ۳. اراده و تلقین ۴. احساس شل بودن توجه داشته باشید که در مرحله اول، عضله را همان طور که هست مجسم می کنید و در مرحله آخر، عضله شل و آرام شده را احساس می کنید. نکات مهم ۱. ریلکس را باید به آرامی و با صبر و حوصله انجام دهید. اگر برای انجام کاری شتاب دارید و یا حوصله کافی برای انجام ریلکس ندارید. مطلقاً تمرین را انجام ندهید. این تمرین باید با آرامش فراوان و آسودگی خاطر و صبر و حوصله انجام شود. فرمانها را تند تند صادر نکنید و سریع از این عضله به آن عضله نروید. ۲. قبل از انجام ریلکس، چند نفس عمیق داشته باشید. چشمها را به آرامی ببندید و پس از سی ثانیه تن آرامی را شروع کنید. ۳. مدت زمان ریلکس و آرام کردن عضلاتتان، حتی الامکان حدود ده دقیقه طول بکشد اگرچه می توانید پس از ریلکس ۲۰ دقیقه و یا بیشتر در چنین وضعیت آرام و راحتی باقی بمانید. ۴. محیطی را که در آن ریلکس می کنید، حتی الامکان محیط خلوت و ساکتی (ترجیخا با نور کم آبی) باشد. از ریلکس کردن در محیطهای شلوغ و پر سر و صدا اجتناب کنید. محیط شما باید خالی از کلیه عوامل اضطراب آور باشد. مثلاً غذا روی اجاق نباشد، تلفن را قطع کنید و از این که کسی در این مدت مزاحمتان نمی شود مطمئن گردید. ۵. اگر در بین انجام تمرین به هر علتی مجبور شدید یکباره بلند شوید، مثلاً کسی شما را صدا کرد یا درب منزل شما را زد، مطلقاً به طور ناگهانی بلند نشوید. ابتدا چشمها را باز کنید، دستها و پاها را کمی حرکت دهید و سپس به آرامی بلند شوید. پس از تمام شدن ریلکس هم به همین شکل آرام آرام برخیزید. ۶. تمرینات ریلکس را سه بار در روز؛ صبح به محض بیدار شدن، ظهر قبل از ناهار (و حتماً قبل از ناهار) و شب به هنگام خواب انجام دهید. به کسانی که شخصیتهای عصبی و پر تنش دارند و یا بیشتر دچار اغتشاش فکری هستند توصیه می کنیم که در طول روز هم این تمرین را انجام دهند. ۷. اگر برخی از اوقات در نیمه راه و وسط کار خوابتان گرفت اصلاً مقاومت نکنید و اجازه دهید که به خواب بروید. مطمئن باشید که این خواب یک ریلکس عمیق است، اگرچه مدت زمان آن کم است ولی یک استراحت فراوان را برای شما به ارمغان می آورد. ۸. از آنجا که به هنگام ریلکس، خون بیشتری متوجه عضلات بیرونی و سطح پوستتان می شود، ممکن است احساس گرما کنید و یا احساس کنید که خون روی سطح پوستتان جاری می شود که این احساس بسیار خوشایند است. ۹. در تلقیناتی که به خود می کنید، احساس “سنگین شدن” را بارها و بارها به خود تأکید کنید. به عنوان مثال : “پای راست من لحظه به لحظه سنگین و سنگین تر می شود.” سعی کنید که یک نوع کرختی و سنگینی و بی حسی را احساس کنید. ۱۰. به دلیل جریان یافتن خون در عضلات و سطح پوست، فشار خون در ریلکس کاهش می یابد و این تمرین برای کسانی که بیماری فشار خون دارند بسیار مفید است. البته توجه داشته باشید که این تمرین برای کسانی که فشار خون پایین دارند مطلقاً و به هیچ عنوان مضر نیست. تحقیقات نشان داده است که ریلکسیشن فقط فشار خون بالا و مرضی را کاهش می دهد و در فشارخون طبیعی و پایین کوچکترین تغییری ایجاد نمی کند. بنابراین در هر وضعیت جسمی و روحی که باشید بدون استثنا تمرین ریلکس برای آرامش و تمرکز حواس شما بسیار مفید است. حتی خیلی از بیماریها با این تمرین درمان می شوند (به ویژه بیماریهای روان تنی). ۱۱. تمرین ریلکس را با زور و فشار انجام ندهید؛ بلکه تمرین باید با آسودگی و تا حدی هم “خود به خودی” انجام شود و گسترش یابد. وضعیت قرار گرفتن “صحیح قرار گرفتن” اصل اساسی تن آرامی است. سر در امتداد تنه باشد و ستون فقرات صاف قرار گیرد. این وضعیت برای سر و ستون مهره ها بسیار مهم است. ریلکس را در دو وضعیت می توانید انجام دهید: ۱. نشسته ۲. خوابیده در وضعیت نشسته حتی الامکان روی یک صندلی بنشینید، دستها را روی رانهای خود قرار دهید یا آویزان کنید. به پشتی صندلی یا دیوار تکیه دهید. پاها را کمی از هم باز کنید و در یک وضعیت ساده روی صندلی بنشینید و تمرین را شروع کنید. در وضعیت خوابیده به صورت طاقباز و به پشت بخوابید. کف دست به سمت بالا باشد و پشت دست به روی زمین قرار بگیرد. پاها را کمی از هم باز کنید. دستها با پاها در تماس نباشند. برای آن که سرتان خیلی به عقب خم نشود و در امتداد تنه باقی بماند، می توانید از یک بالش کوچک استفاده کنید. دقت کنید که بالش شما خیلی بلند نباشد و سر به جلو خم نشود. می توانید در هر کدام از این وضعیتها که می خواهید اعم از نشسته یا خوابیده ریلکس را انجام دهید. وقتی نمی خواهید بعد از ریلکس خوابتان ببرد تمرین را نشسته انجام دهید. مثلاً صبحها بعد از بیدار شدن بهتر است در وضعیت نشسته ریلکس کنید چون نمی خواهید خوابتان ببرد و شبها بهتر است در وضعیت خوابیده تمرین کنید و با ریلکس به خواب روید. اشکال دیگر تن آرامی در روش دوم یعنی آرام سازی پس از ایجاد تنش، شما ابتدا هر عضله ای را که قصد دارید آرام سازید، سخت منقبض و پر تنش می کنید و سپس آرام آرام رهایش می کنید به همان شیوه ای که در صفحات قبل گفتیم. منتها تا حدی، موضوع به خودتان باز می گردد مثلاً شانه ها را به طرف بالا بکشید و منقبض کنید و رها سازید. یا دست خود را مشت کنید، جلوی پیشانی خود قرار دهید. پیشانی را به دست مشت کرده خود بچسبانید. به طرف جلو فشار دهید و سپس آن را رها کنید. تأثیرات این نوع تن آرامی هم بسیار خوب است با این حال امروزه کمتر استفاده می شود. در شکل سوم یعنی ریلکس پیشرونده یا تجسمی، شما به هیچ عنوان فرمان “شل شدن” نمی دهید و تلاشی هم برای شل شدن نمی کنید بلکه فقط آرام آرام بدنتان را از پایین به بالا احساس می کنید، انگشتان پای راست، روی پا، پاشنه و قوزک، ساق پا، زانو و . . . همین طور به طرف بالا می آیید. دوباره تأکید می کنیم که مطلقاً تلاشی برای شل شدن نمی کنید. فقط عضله را مجسم و احساس می کنید و پیش می روید. مورد استفاده ترین نوع تن آرامی، ریلکس بدون تنش یعنی مورد اول می باشد که ما آن را به تفصیل توضیح دادیم. موضوعات مرتبط: موفقيت و پيروزي: NLP، خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ دوشنبه سوم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 15:59 ] [ محسن ]
زمینه روانشناسی هیلگارد جلد اول
بخش اول - روانشناسی : کوششی علمی و انسانی 25 فصل اول - ماهیت روانشناسی 75 - 29 بخش دوم - فرآیند های زیست شناختی و رشدی 79 فصل دوم - مبانی عصبی - زیستی روانشناسی 133 - 82 فصل سوم - رشد روانی 213 - 136 بخش سوم - هشیاری و ادراک 217 فصل چهارم - فرآیند های حسی 287 - 220 فصل پنجم - ادراک 352 - 290 فصل ششم - هشیاری و حالتهای دگرگون آن 427 - 356 بخش چهارم - یادگیری , به خاطر آوردن و اندیشیدن 431 فصل هفتم - یادگیری و شرطی سازی 488 - 434 فصل هشتم - حافظه 563 - 492 فصل نهم - اندیشه و زبان 632 - 566 بخش پنجم - شخصیت و فردیت 635 فصل دهم - انگیزه های بنیادی 706 - 640 فصل یازدهم - هیجانها 760 - 710 موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب، (روان شناسی) [ شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 11:43 ] [ محسن ]
بينديشيد و ثروتمند شويد موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ سه شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۰ ] [ 14:26 ] [ محسن ]
قورباغه را قورت بده
· · تصميم گيري · انضباط · اراده هستند . شما تبديل به هماني ميشويد كه تجسم مي كنيد» موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ سه شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۰ ] [ 14:24 ] [ محسن ]
حكايت دولت و فرزانگي
نويسنده : مارك فيشر اولين قدم اين بود كه جوان بخواهد دولتمند شود و با صداي بلند فكر كند آنها براي صرف شام روبروي هم نشستند دولتمند جام شرابش را بلند كرد و گفت بيا به سلامتي نخستين ميليون دلار تو بنوشيم. فصل 4 : حكايت به حبس افتادن جوان موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ سه شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۰ ] [ 14:17 ] [ محسن ]
خلاصه کتاب 17 دروغ و 1 حقیقت
نویسنده:استیو چندلر این کتاب درباره ی دروغ هاست! دروغ هایی که روانمان را متأثر و تخریب می کنند. دروغهایی که به خودمان تحویل می دهیم تا متقاعد شویم که ناتوان هستیم و کاری از ما ساخته نیست. با خواندن این کتاب خواهیم دید چگونه از این دروغ ها برای فرو نشاندن آتش روان انسانی خود و تقویت تنبلی و کاهلی مان استفاده می کنیم. ما دروغ می گوییم چون تنبل هستیم و کم انرژی بودن و کم مصرف کردن را انتخاب کرده ایم. ما دروغ می گوییم چون ترسو هستیم. هر دروغی که به خودمان می گوییم بازتابی از یک ناتوانی، تنبلی و یا هراس است. این کتاب درباره ی دروغهایی است که خودمان به خودمان می گوییم و جالب اینجاست که خودمان هم این دروغ ها را باور می کنیم. و خودمان را فریب می دهیم. این کتاب از این فریب بزرگ پرده برداری می کند. دروغ اول: من هیچ آشنایی ندارم. دروغ اول این است که به خودمان می گوییم برای موفقیت مهم این است که چه کسانی را می شناسیم و با چه کسانی ارتباط داریم و یا به اصطلاح پارتی داریم یا نه. این دروغ است، آن چه حقیقت دارد، کار و کیفیت آن است که مهم می باشد باور کردن این دروغ ما را از اقدام کردن و امتحان کردن راههای مختلف و تلاش باز می دارد. دروغ دوم: اشکالی در من وجود دارد. فایده این دروغ این است که پیشاپیش خود را شکست خورده تلقی کرده ایم تا هنگام شکست خودمان از خودمان و دیگران از ما انتقاد نکنند. فایده مهم تر آن این است که دست به تلاش سخت و صبورانه نمی زنیم که این یک دشمنی با خود و آینده ی خود است. شکست همواره وجود دارد اما یک صفت و ویژگی برای یک نفر نیست. شکست به عنوان یک ایراد محسوب نمی شود بلکه یک «به نتیجه نرسیدن» است. دروغ سوم: از سن و سال من گذشته است. بسیاری از هدف ها، خواسته ها و نیازهایمان با این دروغ فنا و نابود می شوند چرا که ما با این دروغ از تلاش در سنی که شاید برای جامعه معمول نباشد، شانه خالی کرده ایم. از این دروغ برای متوقف کردن فرایند یادگیری و آموختن استفاده می کنیم. انرژی و قدرت یادگیری انسان ها بستگی به سن وسال ندارد بنابراین از قدرت ذهن برای یادگیری و از انرژی بد نتان برای تلاش استفاده کنید. دروغ چهارم: می ترسم این کار را انجام دهم. انسان در 5 سال اول زندگی بیباک و شجاع است و سپس می آموزد که ترسو شود بعد از آن در اغلب ما روحیه تجربه و خطا ناپذیر می شود و یک زندگی معمول و کسل کننده بدست می آوریم. شجاعت درون همه ما هست، چیزی شبیه خون در رگ و ضربان در قلب اما به خود می گوییم که من می ترسم دست به فلان کار بزنم چرا که دوست نداریم دست به کار شویم. دروغ پنجم: وقت این کار را ندارم. اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم همیشه به اندازه کافی وقت یافت می شود. در شلوغ ترین روز کاری که داشته اید آیا زمانی برای صرف چای یا نهار خوردن برای خود مهیا نکرده اید؟ به طور حتم این کار را کرده اید چون بدنتان آن را می خواسته و خودتان هم آن را می خواستید. این کمبود زمان نیست که ما داریم بلکه کمبود انگیزه و هدف داریم. میل و خواسته که زیاد شود، به اندازه کافی وقت هم یافت می شود، اولویت بندی شکل می گیرد و نظم و ترتیب ، ناخواسته سر و کله اش پیدا می شود. دروغ ششم: کاری از من ساخته نیست. این حقیقت را فراموش کرده ایم که آنچه می توانیم تغییر دهیم خودمان است و دیگران و شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی را نمی توان تغییر داد. ما متغیر هستیم و بیرون ثابت. دیگران را نمی توانیم تغییر دهیم . تغییر دادن خود مستلزم شکست است، از شکست می ترسیم بنابراین از تغییر دادن خود منصرف می شویم و می گوییم کاری در این شرایط نمی توانیم انجام دهیم و خودمان هم آن را باور کنیم. اگر کارهای بزرگ از دستمان بر نمی آید، کارهای متوسط یا کوچک زیادی هستند که می توانیم انجام دهیم. دروغ هفتم: نگرانی من ناشی از متعهد بودن من است واقعیت این نیست که چون من علاقه مند ،متعهد و مسئولیت پذیر هستم ،نگران نیز باید باشم . من در زمینه های فردی ،اجتماعی ،شغلی ،اقتصادی و خانوادگی نگران هستم به علت اینکه انسان دروغ گویی هستم زیرا به خود باورانده ام که متعهد بودن ،نگران بودن و اضطراب داشتن است .به خود دروغ می گوییم که نگرانی باید به وجود آید تا ما احساس مسئولیت پذیری کنیم در صورتی که نگرانی هنگامی به وجود می آید که مسئولیت پذیری ما کم باشد . بنابراین با این دروغ ، تلاش در جهت بهبود تعهد و مسئولیت خود نمی کنیم و این یعنی تنبلی . دروغ هشتم : برای این که با شخصیت تر و عاقل تر شوم ،کمی باید اندوهگین به نظر برسم. اندوه ،نشانه ی ضعف است ،یک اقدام ارادی است، یک نقش بازی کردن است و کم خردی به حساب می آید. هفته ای چند ساعت در خودمان فرو می رویم، نگران آینده هستیم، افسوس گذشته را می خوریم! به طور حتم شاید 75 در صد زمان بیداری یک سوم زمان عمرمان هم که در خواب هستیم، پس چه زمانی می ماند برای جنب و جوش و شور و شوق و حرکت و امید و تلاش و سرعت؟! تحقیق های روان شناسی ثابت کرده اند که اندوه، ذهن را کند می کند. یعنی ما از عمرمان چه سهم بزرگی را در کند ذهنی می گذرانیم!! اندوه حتی خفیف آن، ضریب هوشی را در حدود 30 در صد کاهش می دهد. اندوه یعنی از دست دادن فرصت ها و این با عاقل بودن و کامل بودن منافات دارد. دروغ نهم : ترک عادت های طولانی،دشوارتر است اشخاص می توانند در یک لحظه تغییر کنند اگر چه تغییر شاید سختی های خودش را داشته باشد، مهم مدت زمان عادت های رفتاری خاص نیست، مهم این دروغی است که به خودمان می گوییم تا از سختی ها تغییر، رهایی پیدا کنیم و هر رفتار نادرستی که در ما کهنه و کهنه تر می شود، گویی دلیل ما محکم و محکم تر می شود که تغییر، ناممکن می باشد. آن چه مهم است، یک تصمیم جدی همراه یک قول و تعهد به خودمان و به خدای مان است. دروغ دهم : دیگران ناراحتم می کنند اغلب، دلیل ناراحتی ما از دیگران، برداشت ها و تفسیر های خودمان درباره ی حرف های آنان است نه حرفی که شنیده ایم. کسانی که مایل نیستند وقت صرف کنند و روی فکر کردنشان تمرین کنند و آن را اصلاح کرده و از تعبیر و تفسیرها و سوء برداشت ها خلاصی یابند، این دروغ را در تمامی تعامل های خود با افراد اجتماع می گویند. یک سخن شاید برای فردی امیدوارکننده و برای شخص دیگری، بی اهمیت و برای فردی، توهین آمیز باشد. واقعیت این است که افراد خودشان ناراحتی را برای خودشان بنا می کنند. دروغ یازدهم : وضعیت مالی من خوب نیست اشخاصی که می گویند ،پول کمبود زندگی آنان است ،دروغ بزرگی گفته است آنچه کمبود است ، مدیریت اقتصاد فردی و خانوادگی آنان می باشد. برخی از افراد به علت شانه خالی کردن از مسیر های سختی (گاه طولانی) که برای به دست آوردن شغل پر در آمد داشته اند ،این جمله را به زبان می آورند . دروغ دوازدهم: مهمترین دارایی من ،می تواند ثروت و پول باشد. انسان عاقل ،همواره مراقب میزان تلاش و اراده و اقدام هایش می باشد چرا که آن را مهمترین دارایی خود به حساب می آورد . آنچه انسان به آن نیازمند است ، توانایی و تلاش و اراده است که همه ما داریم . تحقیق ها نشان داده که میزان سلامت روحی و روانی انسان در سالمندی ، به میزان تلاش و کوشش او در زندگی بوده است نه به میزان ثروت او. دروغ سیزدهم : برتری ظاهری برای من اعتماد به نفس به همراه دارد. آنچه باعث افزایش اعتماد به نفس و برتری انسان ها می شود ، میزان تبحر آنان در کاری است که انجام می دهند نه در چیزی که انجام نمی دهند یعنی ما اگر وضع زندگی ،لباس ، راه رفتن ، حرف زدن و مدل اتومبیل مان را چنان کنیم که به ما اعتماد به نفس یا برتری بدهد ، گویی بر روی یک آجر ، آب طلا کشیده ایم . اعتماد به نفس ، یک حس درونی است که خودمان باید متوجه آن شویم نه این که بدون انکه خودمان از آن خبری داشته باشیم ، بخواهیم دیگران متوجه آن شوند ! دروغ چهاردهم : افسوس گذشته را می خورم گذشته پرستی و متمرکز بودن بر روی افسوس ها ، احتمالها، حسرت ها و اندوه های گذشته ، نشانه های یک مرگ می باشد و میتواند زندگی ما را تباه کند. امروز، ما گذشته ها را با آنچه که می خواهیم تعریف می کنیم و این تعریف های ما، بوی افسوس و حسرت و اندوه می دهد که باز هم مانعی برای شور و شوق و تلاش در لحظه ی اکنون است حقیقت گذشته ، انرژی گرفتن و عبرت گرفتن و تجربه کسب کردن و یادگیری است و دروغ گذشته یا گذشته دروغ، عادت کردن به تمرکز و تفکر به نقاط سیاه آن بدون اقدامی برای بهبود حال و آینده است. دروغ پانزدهم : من اینطوری هستم صفت ویژه ای برای هیچ یک از ما وجود ندارد که با آن شناخته شویم یا آن صفت ویژه، عامل شناسایی ما در میان جامعه باشد. یک فرد خشمگین شاید مهربانترین انسان جامعه ی خود باشد. ما در مراحل مختلف زندگی حتی در ساعت های مختلف روز دارای روحیه های متفاوت هستیم اما درک رفتارهای نامناسب و روحیه های نا مطلوب برای ما یک نعمت به حیات می آید چراکه آنها را شناسایی کرده ایم تا بتوانیم آنها را از بین ببریم و اگر خود را دارای صفت ثابت ویژهای بدانیم برای نمونه بگوییم :(من انسان فروتنی هستم ) و... راه پیشرفت را بر خود بسته ایم. دروغ شانزدهم : شرط ورود به طبقه ای خاص، داشتن ژست های کلیشه ای است. بسیاری از ثروتمندان یا آنهایی که از ثروتمندها تقلید میکنند عادت های خاصی را برای خود در نظر می گیرند و چنان اختصاصی با آن عادت ها برخورد می کنند که گویی شرط ورود به آن طبقه است. آنان شرط لازم برای ورود به طبقه جدید اجتماعی را غرور و جدایی از دیگران می دانند در صورتی که تمام این حرکت ها دروغ است به خودشان. حقیقت این است که انسان ها همه در یک زمین زندگی می کنند اما برخی ثروت زیاد تر، برخی تحصیلات بیشتر، برخی اخلاق بهتر، برخی بدنی قویتر دارند و برخی متواضع تر ،برخی مفیدتر و برخی معنوی تر هستند. دروغ هفدهم : بد شانس هستم به خود و دیگران می گوییم که قربانی بد شانسی شده ایم. شرایطی ناشناخته و نامعلوم وجود دارد که من را از موفقیت باز می دارد ، به طور کلی من در تمام زمینه های زندگی بدشانس هستم.شانس، یعنی احتمال و به کار بردن آن در مورد موفقیت یا عدم موفقیت یا شکست درست نمی باشد. موفقیت یعنی آماده بودن و داشتن صلاحیت لازم و عدم موفقیت، نشان دهنده ی این است که هنوز صلاحیت ما تکمیل نشده و هنوز آماده و کامل نیستیم، زمان لازم است. و اما یک حقیقت : مهم نیست آنچه را که میخواهیم، در حال حاضر و اکنون ،آن را داشته باشیم یا نه، حقیقت این است که قسمتی از مغز انسان (ناحیه ی فرونتال )مسئول اراده ی انسان است و همانند نواحی شنوایی، بینایی و ... ما صاحب اراده نیز هستیم، ما مسئول زندگی خود هستیم ما مسئول پاکی و توان خود هستیم در حضور پاکی و قدرت ، زندگی محکم و شورانگیز میشود و این حقیقت زندگی است.
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ دوشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۰ ] [ 11:22 ] [ محسن ]
خلاصه کتاب همه چیز با خدا ممکن است
قانونمندی طبیعت حضور در طبیعت قانونمند اساس صحبت قانونمندی طبیعت، قوانینی است که بر زندگی ما جاری است. خداوند مهربان وقتی هستی را آفرید، یک سری قوانین بر آن حاکم ساخت که تحت عنوان سنتهایالهی یا قانونمندی طبیعت از آن یاد میشود.
در واقع میتوان گفت با اینکه انسان در رأس هرم مخلوقات قرار دارد در هر حال جزئی از این هرم است و عنصری از یک مجموعه که باید قوانین حاکم بر آن را اجرا کند. اگر اجرا کند حمایت و پاداش طبیعت را میبیند و اگر سرپیچی کند لطمه میبیند. قانون اول: قانون خالی شدن (خلاء) اولین قانون، قانون خلاء است. این قانون میگوید: همیشه خلاء باعث جذب می شود. هرچه خلاء بیشتر باشد، هر چه خالی بیشتر باشد جذب بیشتر است. اگر من میخواهم .......... مطالعه در ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب ادامه مطلب [ جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ] [ 11:25 ] [ محسن ]
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||