|
آرامش با یاد خدا خداوند بینهایت است و لامكان و بی زمان اما به قدر فهم تو كوچك میشود و به قدر نیاز تو فرود میآید،
| ||
|
پرواز بوفالو ها
در بحث پيرامون سازمانهاي موفق و سازمانهاي ناموفق معمولا از موضوع جذابي که آقاي "جين پلاسكو" از آن تحت عنوان "پرواز بوفالو ها" ياد مي کند و درکتابي به همين نام به رشته تحرير در آورده است , استفاده مي شود. جين پلاسكو ,در مراسم ترحيم يكي از دوستان نزديك خود حضور يافته است .دوستش در اثر حادثه رانندگي در جاده ای که به خاطر کار و مديريت شرکتش در آن رفت و آمد مي کرده , جان خود را از دست داده است . پلاسكو در خلوت خود به اين حقيقت تلخ مي انديشيد که روزي و شايد هم همين فردا نوبت او باشد , چرا که هفته اي چند روز همين جاده را با همين سرعت براي کار طي ميکند . راستي اگر اين اتفاق فردا براي او بيافتد تكليف چيست , براي پلاسكو سه سوال اساسي مطرح مي شود: سوال 1: آيا ما سخت و بي وقفه کار مي کنیم که کسب وکار موفقي بسازيم يا تلاش مي کنیم که مراسم ختم با شكوهي مثل امروز را به وجود بياوريم. سوال 2: آيا ما براي موفقيت و کامیابی و درك لذت زندگي خود مي کوشیم يا مي کوشیم تا تنها وارثين ما از تلاش ما لذت ببرند. سوال 3: آيا ما براي زندگي کار مي کنیم يا زندگي مي کنیم که فقط کار کنیم؟ اصلا هدف زندگي چيست؟ کار براي زندگي؟ يا زندگي براي کار؟ طرح اين سوالات در ذهن پلاسكو به شدت او را تكان مي دهد و او را براي رسيدن به پاسخهاي درست به تكاپو وا مي دارد. بلاسكو که اکنون با چندين سال سابقه عملي و تجربي در کسب و کار , يكي از مشاورين زبده مديريت به شمار مي رود, از آن پس تحقيقي را آغاز می کند که نتايج زير را براي او حاصل می کند. او مي گويد من از ميان شرکتهای موفق جهان با مديران ٢٤ شرکت که در يك دوره ده ساله حدود٢٠ درصد سود سهام عايد سهامداران خود آرده بودند و در امور ديگر نيز در کارشان موفقيت چشم گيري داشتند , مصاحبه اي انجام دادم و در گفتگو با اين مديران که در صنايع مختلف مديريت مي کردند به چند حقيقت آشكار دست يافتم. یک : راز موفقيت مديران اين بود که اساسا نوع و طبيعت مديريت و رهبريشان با ديگران کاملا فرق داشت و در واقع "شيوه رهبري" عامل موفقيت آنها بود. دو : ديگر اينكه در شيوه هاي مديريتي و رهبري آنان , الزاما تشابه و نقاط مشترکي وجود نداشت تا بتوانم از آن تقليد کنم . هر يك از آنها روش رهبري خاص خود را براي موفقيت داشتند. اما همه آنها در امور زير با هم مشترك بودند: یک : آنها براي کار زندگي نمي کنند , بلكه براي زندگي کار مي کنند. دو : آنها به همه امور زندگي اهميت مي دهند و همه چيز را با هم و با تعادل به پيش مي برند؛ امور خانواده , امور شخصي , امور سلامت , امور تفريحي ,امور معاشرتي , ورزش و بالاخره امور کسب و کار پلاسكو به سه حقيقت تلخ ديگر هم در نتايج بررسي خود اشاره مي کند: یک : موفقيت و کامیابی ,دشمن و گمراه کننده انسان , مديران و سازمانها است .چيزيکه ما را تا به امروز کامیاب کرده و به اينجا رسانده است ,الزاما همان چيزي نيست که کامیابی آينده را تامين کند . اين حقيقت باعث شكست و سقوط و محو بسياري از شرکتهای بزرگ جهان بوده که امروز تنها نام و خاطره اي از آنها در جايي در قبرستان شرکتهای مرده باقي است. دو : ما متاسفانه همواره ديگران را مقصر مي دانيم و هرگز در آئينه حقيقت خود را نمي نگريم. سه : حقيقت تلخ سوم اين است که من بايد تغيير کنم , من بايد عوض شوم. در حالي که همه دنبال تغيير ديگران هستند و تغيير را در آنها جستجو ميکنند. او پس از درك اين نتايج به درون سازمان خود مراجعه می کند و با درك و ديدگاه جديدي به بررسي آن مي پردازد و در اين بررسي به دو نوع سازمان و تشكيلات اشاره مي کند ؛ زيرا از ويژگيهاي بوفالوها و غازها , نتايج مديريتي جذابي به دست مي آورد. او سازمانها را به دو دسته تقسيم مي کند: یک : سازمانهاي بوفالويي دو : سازمانهاي غازي ويژگي بوفالوها آنها به يك رهبر پاي بند و وفادار و همه پيروند و تابع . آنها درست همان کاری را مي کنند که به آنها دستور داده شده است . آنها هرگز سوال نمي کنند و فقط پيروي مي کنند. بوفالوها منتظر دستور مي شوند و تا دستور نرسد , هيچ کاری نمي کنند و هيچ جا نمي روند . هيچكس جاي ديگري را پر نمي کند و جلو نمي افتد و مسئوليت نمي پذيرد. ويژگي غازها هر غاز به هنگام پرواز دسته جمعي , احساس مسئوليت مي کند. هر غاز فقط پيروي محض نمي کند و وضع خود را در راه مي سنجد و به تصميمي که بايد بگيرد , فكر مي کند . هر غاز مسير پرواز گروه را مي داند. رهبري و جلودار بودن , نوبتي است . هر غاز , زمان جلو تر بودن , در نوك پرواز قرار گرفتن و هدايت گروه را , خود انتخاب مي کند. همه غازها تمايل به پذيرش مسئوليت و جلودار بودن و رهبري دارند. غازها در طول پرواز مراقب يكديگر هستند. بررسي ثابت کرده است که اگر غازها مسيري را گروهي بپيمايند , ٧٠ درصد بيشتر از آن مسافتي را که انفرادي مي توانند طي کنند , مي پيمايند. پلاسكو مي گويد وقتي از مطالعه نظام همكاري و زندگي و پرواز گروهي و مشارکتی غازها آگاه شدم و راز کامیابی اين نظام را کشف کردم , به داخل شرکت خود برگشتم و به همه همكارانم دستور پرواز دادم و از آنها خواستم که از امروز غازهايي باشند که هم خود از پروازشان لذت ببرند و هم من سازمان تکامل يافته تر و آسوده تري را اداره کنم. آري من به آنها اختيار و آزادي پرواز دادم و گفتم بوفالوهاي من پرواز کنید. غافل از اينكه بوفالوها نمي توانند پرواز کنند . به خود گفتم پلاسكو سازمان تو , يك سازمان بوفالويي است . مگر تو اين طور نخواستي که همكاراني مطيع و فرمانبردار بي چون و چرا داشته باشي که به دست و دهان تو نگاه کنند. پس اگر غير از اين مي خواهي , خود تو اول بايد تغيير کنی و در اينجا بود که آن حقيقت تلخ سوم يك بار ديگر در گوش من صدا کرد که : من بايد تغيير کنم , من بايد بوفالوها را تبديل به غاز کنم , طبيعت آنها را تغيير دهم , با آموزش و پرورش , رشد , ايجاد انگيزش , روحيه , اختيار , مسئوليت , اعتماد و... پرواز بوفالوها حقيقت تلخي است که همه روزه در اغلب سازمانها با آن برخورد مي کنیم . پی نوشت: مدیریت اطاعت محض همون مدیریت بوفالویی هست که توش خلاقیت مرده و در مواجهه با مشکلات فرافکنی روش مرسوم تحمیق دیگران هست. یکی از دلایل این نوع مدیریت شاید وابستگی شدید به جاه و مقام و ترس از دست دادن اون باشه تو سازمان بوفالویی ایجاد ترس، قدرت نمایی و نگاه ارباب و رعیتی حاکم هست. در سازمانهای بوفالویی پیشرفته تر اربابان در چارچوب تامین منافع خود از روشهایی نظیر تطمیع و جلب دیگران در غالب شعارهایی زیبا و فریبنده برای فرمانبرداری استفاده میکنند اما در شرایطی که تضاد منافع بین رئیس و مرئوس پیش آید چهره اربابی خود را همراه با خشونت و بیرحمی به نمایش میگذارند. در حالیکه در سازمان غازی همدلی، هم اندیشی و نگاه برنده-برنده در تعاملات درون سازمانی و برون سازمانی مشخصه بارز هست. در هر حال به نظر من عمراً بشه به بوفالوها در کوتاه مدت پرواز یاد داد.
موضوعات مرتبط: خلاصه کتاب [ شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 17:53 ] [ محسن ]
|
||
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||